مي خواهم قلمم خوب شود كه...
بسم الله الرحمن الرحيم
مي خواهم قلمم خوب شود که شرح دهم همه¬ي ناشنيدني¬ها و همه¬ي ناديدني¬ها؛ مي-خواهم خوب نوشتن را بياموزم، که خوب را گسترش دهم، خوب در جايي که هيچ اميدي به صبح فردا نيست و من با نوشتن اميد و نويد دهم که اي خستگان برخيزيد از روزنه¬اي نور خورشيد هويدا خواهد شد و تمام تاريکي¬ها در حال مبدل شدن به روشنايي¬اند.
مي¬خواهم خوب نوشتن را بياموزم تا رسم خوب گذشتن و فداشدن را به يادگار بگذارم، مي¬خواهم قلمم را به اندازه دل تنگم گسترش دهم و زيبا وجذابش کنم همانند لبخندي که برلب دارم در حالي که پوششي برغم هايم است و نوشته¬ام نيز تسکيني بردرد¬هاي بي سرانجام شود؛ مي¬خواهم خوب بنويسم که علم را گسترش دهم اما نه علمي که هزاران محقق به گردش بسان پروانه مي¬چرخند، مي¬خواهم علم اخلاق را گسترش دهم، هماني که در سينه مادر بي سوادم نهفته است، همان علمي که از صدف لبانش، هنگامي که لبخند بر آن جاري مي¬شود هويدا است، مي¬خواهم بنويسم و خوب نوشتن را تجربه کنم در حالي که زبان گوياي خداوند شده¬ام و بر صفحه¬ي روزگار با قلمي خوش بنويسم الابذکرالله تطمئن القلوب تاهزاران دل ناآرام، آرام گيرد و لب¬هايي که مدت¬هاست در فراق عزيرانشان غنچه شده¬اند و رنگ و لعاب صدف بودن خود را باخته¬اند، رنگي دوباره بخشم. مي¬خواهم بنويسم که رنگ دهم به همه اشياي عالم، امارنگي حقيقي يعني صبغة الله کنم همه¬ي عالم را، هدفم اين است که قلمي خوب داشته باشم بسان شفافي و تنهايي دل يك بيمار، برروي تختِ جدا از عزيزان و شرح دهم حالش را تا شايد توانستم سيلي از دلها به سويشان روانه کنم تا از تنهايي¬شان بکاهم، يانه!!! سيلي از دست¬ها و نگاه¬هاي معصوم را به واسطه¬ي شرح حالشان به سوي آسمان بي¬کران هستي روانه کنم که از معبود حقيقي لباسي از جنس شفا قرض بگيرند براي دلهاي پر از غمشان.
مي¬خواهم قلمم را خوب کنم که هم راز دلم شود آنگاه که دلم با ديدن پاي برهنه کودکي بسان بيد مي¬لرزد در حالي که دست من هم بسان پايش برهنه است و چيزي بر کف آن نيست که ملکي¬اي بخرم و دلش را شاد کنم در حالي که اگر قلمم خوب باشد با نوشتنم دستي پر از اميد مي¬آيد و مرهم پاي خسته کودک مي¬شود اما دلم از قلمم چيزي غير از اين¬ها مي¬خواهد، دلم به انگشتانم مي¬نگرد و مي¬گويد خوب نوشتن را بياموز تا بتواني درباره صحراي پر بلا و رباب بي¬ارباب آنقدر بنويسي که هر روز اين قصه بر هر گوشي طنين انداز شود تا به فراموشي سپرده نشود چرا که قصه¬ي کشيده شدن گوش با گوشواره، گم شدن در ميان خارهاي بيابان و وفاي پدر به عهد خود در ميان خرابه زنگاري است براي دل¬هاي گرد و غبار گرفته ، مي¬خواهم خوب بنويسم که همگان به ياد آورند مفرد مذکرغايبي که منتقم آل رسول است دير کرده و وقت آن رسيده که همه¬ي دل ها با دست¬ها هماهنگ شوند و رو به آسمان بيکران هستي بخوانند اللهم عجل لوليک الفرج.
دست نوشته وحيده ابراهيمي طلبه پايه پنجم
غدير شناسي وپاسخ وارده برآن
چهارشنبه 92/08/08
غدير شناسي وپاسخ وارده بر آن فهيمه عظيمي دانش آموخته سطح 2
موضوع اصلي تحقيق غدير شناسي و پاسخ به شبهات وارده بر آن ميباشد.غدير واقعهاي است كه در حجه الوداع روز هجدهم ذي الحجه در محلي به نام غديرخم كه در نزديكي جحفه قرار دارد، به وقوع پيوست وطي آن پيامبر (صلي الله عليه وآله) امير المؤمنين(عليه السلام)علي بن ابي طالب(عليه السلام) را به جانشيني خود منصوب فرمود.
انتخاب امام علي (عليه السلام) به عنوان جانشين وسرپرست جامعه تنها مربوط به واقعهي غدير نميباشد چرا كه پيامبر در موقعيتهاي متفاوت انتخاب امام علي (عليه السلام) را به عنوان جانشين خود مطرح ميفرمودند.همانطور كه انبياء گذشته براي به نتيجه رساندن رسالتشان جانشيناني را براي خود قرار دادند. در قرآن و روايات به صراحت به مسئلهي غدير پرداخته شده و آن را بيان كردهاند.
در قرآن دو آيهي ابلاغ (67مائده) و اكمال(3مائده)به اين مسئله پرداخته كه هر دو با محوريت امر مهم «ولايت» در روز غدير نازل شده است و در روايات ائمه معصومين (عليهم السلام) اين مسئله بيان شده از جمله احتياجات امام علي (عليه السلام) در جلسهي شورا و در زمان خلافت عثمان و موارد ديگري كه در متن به آنها اشاره خواهد شد. و بزرگان و عالمان ديني اعم از شيعه وسني نيز در اين باره سخناني را بيان كردهاند.
حديث غدير، حديثي است با سند متواتر حتي علماي اهل سنت، حديث غدير و متواتر بودن آن را پذيرفتهاند آنان براي گريز از پذيرش ولايت و خلافت بلافصل امير المؤمنين(عليه السلام) تنها يك راه در پيش دارند آن هم ايجاد شك و ترديد در مفهوم حديث غدير است و همين مسأله باعث ايجاد شبهاتي در مفهوم حديث غدير شده است از جملهي اين كه مولي را به محبت و دوستي معنا ميكنند كه در پاسخ آنها بايد گفت، با توجه به قرايني كه در آيه وجود دارد مولي جزء به معنا سر پرست نميتواند باشد.از جمله اموري كه موجب جاودانگي داستان غدير گشته، عيد قرار دادن آن است. به خاطر اهميت برپايي اين جشن روايات زيادي از معصومين(عليهم السلام) در اين زمينه وارد شده است كه آثار و بركات فراواني را براي اين جشن برشمرده اند، از جمله:
مضاعف شدن محبت پيروان اهل بيت (عليه السلام) نسبت به خاندان رسالت، زنده نگه داشتن ياد خدا، مستحكم كردن ايمان وارادت نسبت به خدا و اولياي الهي، وهابيان حتي نسبت به برگزاري جشن غدير، شبهاتي مطرح ميكنند كه در پاسخ آن ها بايد گفت: اساس عبادت، اعتقاد به ربوبيت و يگانگي خداست در حالي كه با بزرگداشت غدير در صدد اثبات يگانگي خداوند و ربوبيت او نيستيم.
كليد واژه:خطبه، ولايت، غدير، شبهه
پند واندرزي از امام سجاد (عليه السلام)
چهارشنبه 92/08/08
پند و اندرزي از امام سجاد(عليه السلام)
12 محرم الحرام شهادت امام سجاد (عليه السلام)
در كتاب كشف الغمه از باقر آل محمد(صلي الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود:«پدرم مرا بدين كلمات توصيه ميكرد.پسر جان، با پنج دسته از مردم رفاقت نكن و با ايشان سخن مگوي، به پدرم گفتم اين پنج دسته كه فرمودي چه كساني اند؟ فرمود:
1.هرگز با افراد فاسق رفاقت منماي؛ زيرا كه وي تو را به يك خوراك يا يك لقمه غذا يا كمتر از اينها خواهد فروخت.گفتم پدر جان، معني كمتر از اينها چيست؟
فرمود: تو را به طمع لقمه ميفروشد، ولي به آن نخواهد رسيد.
2. با شخص بخيل دوستي و رفاقت منماي ؛ زيرا در آن موقعي كه تو نهايت احتياج را به وي پيدا كني، تو را از مال خود محروم مينمايد.
3.با شخص دروغگو رفاقت نكن؛ زيرا كه وي نظير سراب است كه چيز دور را به تو نزديك و چيز نزديك را به تو دور خواهد كرد.
4.با شخص احمق معاشرت مكن؛ زيرا وقتي وي بخواهد به تو نفعي برساند، به علت حماقت و ناداني كه دارد تو را دچار ضرر خواهد كرد.
5.با كسي كه قطع رحم ميكند دوستي و رفاقت منماي؛ زيرا كه من ايشان را در سه موضع از كتاب خدا(قرآن) ملعون يافتم».
محمد بن يعقوب كليني در اصول كافي، باب قطع رحم از ابو حمزه ثمالي روايت ميكند:«يك وقت حضرت علي (عليه السلام) در خطبه خود فرمود: پناه به خدا ميبرم از آن گناهي كه درباره فناء (انسان) تعجيل ميكند. عبدالله بن كوا كه از رؤساي خوارج بود برخاست وگفت:يا امير المؤمنين، مگر گناهاني هست كه راجع به فناي انسان عجله كند. فرمود:آري، يكي از آنها قطع رحم است. چه بسا مي شود كه اهل بيتي (يا فاميلي) كه فاجر و بد عمل هستند با يكديگر آمد و رفت ميكنند(صله رحم مي نمايند) و خدا(براي صله رحم) رزق و روزي به ايشان ميدهد وچه بسا ميشود كه اهل بيتي(يا فاميلي) قطع رحم ميكند، خود را دچار تفرقه مينمايند وخدا (براي قطع رحم كردن) ايشان را از رزق و روزي محروم مينمايند».
منبع: فصلنامه فرهنگي واجتماعي هدي،شماره 11، ص61
روز مباهله
چهارشنبه 92/08/08
روز مباهله
روز بيست وچهارم ماه ذي الحجه:بنا بر اشهر روزي است كه مباهله كرد رسول خدا(صلي الله عليه وآله)با نصاراي بخران، وپيش از آنكه خواست مباهله كند عبا بر دوش مبارك گرفت وحضرت امير المؤمنين وفاطمه وحسن وحسين(عليهم السلام) را داخل در زير عبا نمود.
فرمود:پروردگارا هر پيغمبري را اهل بيتي بوده است كه مخصوص ترين خلق بوده اند به او، خداوندا اينها اهل بيت منند پس از ايشان برطرف كن شك وگناه را وپاك كن ايشان را پاك كردني، پس جبرئيل نازل شد وآيه ي تطهير در شأن ايشان آورد، پس حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) آن چهار بزرگوار را بيرون برد از براي مباهله، چون نگاه نصاري برايشان افتاد وحقيقت آنحضرت وآثار نزول عذاب مشاهده كردند جرأت مباهله ننمودند واستدعاي مصالحه وقبول جزيه نمودند،ودر اين روز نيز حضرت امير المؤمنين (عليه السلام)در حال ركوع انگشتري خود را به سائل داد وآيه ي اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ در شأنش نازل شد، وبالجمله اين روز روز شريفي است ودر آن چند عمل وارد است:
اول:غسل
دوم:روزه
سوم:خواندن دعاي مباهله كه شبيه دعاي سحر ماه رمضان است و..
اهميت واقعه غدير
چهارشنبه 92/08/08
اهميت واقعه غدير
داستان نصب حضرت علي (عليه السلام) به مقام ولايت در غدير خم، از داستانهاي مهم تاريخ اسلام است؛ شايد داستاني با اهميتتر و مهمتر از اين واقعه نداشته باشيم. اين واقعه بيانگر بقاي رسالت پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) و دوام دوره الهي آن حضرت در تجلي گاه وجود مبارك علي (عليه السلام) بوده است.
غدير، نشان اتحاد و پيوند رسالت و امامت است؛ اين دو از يك ريشه و بن روييدهاند.غدير محل ظهور حقايق پنهان شده و ارشاد وهدايت مردمان به اين راه است. غدير، روز بيعت با حق و روز سرسپردگي است، روز درخشش خورشيد عالمتاب از پس ابرهاي تاريك است.
ويژگيهاي حادثه غدير
1.اعلام امامت در اجتماعي بيمانند؛
يكي از ويژگيهاي«حماسه غدير» اعلام امامت حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) در اجتماعي بيمانند بود كه نه در گذشته چنان جمعيتي با جاذبههاي معنوي گرد آمدند و نه در آينده جهان اسلام، چنان اجتماع باشكوهي تحقق يافت. برخي از ويژگيهاي آن اجتماع بزرگ و بيهمانند عبارتند از:
الف-اجتماعي از سراسر بلاد اسلامي:
مردمي كه در غدير خم گردآمدند، و با امام منصوب از طرف خداوند بزرگ بيعت كردند، مردم يك شهر و قبيله و يك منطقه و ناحيه نبودند، از يك نژاد و قومي مشخص گرد نيامدند، بلكه از سراسر بلاد اسلامي با شنيدن خبر شركت پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مراسم حج، به سوي كعبه و پيامبر(صلي الله عليه وآله) شتافتند.
از شرق وغرب، از شمال وجنوب كشور پهناور اسلامي، از نژادهاي گوناگون، از قوميتها و مليتهاي متفاوت، از سياه و سفيد، از سرمايهداران و نيازمندان، از مهاجر و انصار و از همه جا واز همه شهرها و روستاها و بلاد اسلامي براي مراسم حج گرد آمدند. سپس در غدير خم به امر الهي درنگ كردند، و پيام الهي را در ولايت و امامت پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله) شنيدند و با امام خود بيعت كردند.
ب- جاذبه معنوي حاضران در غدير:
گردهمايي حاجيان «90 يا 120 هزار نفر» در غدير خم، فقط اجتماعي نظامي يا سياسي نبود، بلكه جادبه معنوي داشت. همه احرام پوشيده، مراسم حج به جا آورده ودر عرفات و مني دل را شستهاند ودر و در طواف وسعي سبكبار شده بودند. داراي حالت معنوي بودند و روحي پر نشاط داشتند، و با حالت پذيرش وتسليم به سخنان پيامببرشان گوش فرا دادند.
2.انگيزه معنوي گردهمايي غدير
پس از اعمال حج، همه در حال بازگشت بودند، كه در سرزمين غدير خم ، نزديكي «جحفه» آن اجتماع عظيم حاجيان پراكنده ميشد. مصريها، عراقيها، يمنيها، هر كدام به راه خود ميرفتند كه وحي، فرمان ابلاغ امامت را آورد و رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمان داد تا جمعيت بازايستند. آنها كه جلوتر رفتند باز گردند وآنان كه هنوز نيامدهاند به جمعيت ملحق شوند. اجتماع انبوه حاجيان در آن روز انگيزههاي مادي، يا سياسي ونظامي نداشت، تا امامت علي (عليه السلام) و ولايت اهل بيت (عليه السلام) تحقق يابد.
3.تحقق بيعت عمومي وهمگاني
رسول گرامي اسلام از آغازين لحظههاي بعثت و دعوت علني مردم به اسلام، ولايت ورهبري حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) را مطرح، وتا آخرين لحظههاي عمر با بركتش (ماجراي قلم ودوات) اين حقيقت را به روشني بيان فرمود و بارها تذكر داد و فقط به اعلان و اظهار عقيده و سفارش و وصيت اكتفا نفرمود. ايشان در انتظار اوامر الهي بود تا افكار عموم مسلمانان جهان را بيدار كند، وآراء آنها را در پذيرش امامت و ولايت اهل بيت (عليه السلام) هماهنگ نمايد ودر رفراندومي عمومي واجتماعي بيهمانند، از همه اقشار مسلمين بيعت با امام علي (عليه السلام) تحقق پذيرد. از اين رو، درآرزوي رسيدن پيك وحي لحظه شماري ميكرد، كه جبرئيل در غديرخم فرمان الهي را ابلاغ فرمود:
«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من رربك..»(مائده /67) اي پيامبر آنچه از طرف خدا به سوي تو نازل گرديده امروز به همگان ابلاغ كن.
منبع: فصلنامه فرهنگي و اجتماعي،هدي،شماره 12،ص56
واقعه ي غدير
چهارشنبه 92/08/08
واقعه ي غدير
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)در بازگشت خود از مكه (حجه الوداع)به مدينه، در 18 ذي الحجه سال دهم هجرت به مكاني نزديك منطقه كوهستاني «جحفه» كه آن را غدير خم مي ناميدند، رسيد. در آن مكان طي خطبهاي، جانشيني حضرت علي را اعلام فرمود و اين روز ، به روز «اعلان خلافت» آن حضرت معروف شد كه آيه 67 سوره مائده در همين روز بر پيامبر نازل گشت:
«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعتصمك من الناس ان الله لا يهدي القوم الكافرين؛ اي پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان، كه اگر نرساني تبليغ رسالت و اداي وظيفه نكردهاي وخدا تو را از شر و آزار مردم محفوظ خواهد داشت.»
بدين سان، پيامبر(صلي الله عليه وآله)براي ايراد خطابهاي براي زائران خانه خدا كه او را از مكه همراهي ميكردند وهمه عازم مقصد خاص خود بودند، در اين مكان توقف نمود. به دستور وي منبري از شاخههاي درختان درست كردند. پس از اداي نماز ظهر، ايشان بر فراز منبر رفت و با بالا بردن دست حضرت علي (عليه السلام) خطبه را با اين پرسش از پيروانش آغاز فرمود:«اي مردم كيست كه بر مؤمنين از خود آنها سزاوارتر است؟» جمعيت حاضر با صداي بلند گريستند و پاسخ دادند:رسول خدا(صلي الله عليه وآله» سزاوارتر است. سپس فرمود:«بنابراين هركس من مولا و صاحب اختيار اويم، علي مولا و صاحب اختيار او خواهد بود. بار خدايا، دوستدارانش را دوست و دشمنانش را دشمن بدار.»
با پايان يافتن سخنان پيامبر (صلي الله عليه وآله)، بي درنگ آيه 3 سوره مائده بر پيامبر نازل گشت:
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا؛ امروز دين شما را براي شما پسنديدم.»
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) پس از سخنراني از حاضران خواست تا با حضرت علي (عليه السلام) بيعت كنند. همه مردم، از جمله ابوبكر و عمر نزد حضرت علي(عليه السلام) حضور يافتند و با جمله :«مبارك باد،مبارك باد بر تو اي پسر ابوطالب كه سرور من و سرور هر مرد وزن مؤمن گشتي » به وي تهنيت گفتند.
يكي از اعراب كه واقعه غدير را شنيده بود، نزد پيامبر آمد وعرضه كرد:اي پيامبر، شما به ما دستور دادي تا به يگانگي خداوند و رسالت تو شهادت وگواهي دهيم، كه چنين كرديم.به ما دستور دادي تا در ماه رمضان به روزه داري بپردازيم وچنين كرديم.سپس به ما فرمان دادي تا به زيارت خانه خدا در مكه برويم، اين بار نيز از تو اطاعت كرديم، ولي به همه اينها قانع نشدي ودست پسر عمويت را بالا بردي وگفتي هر كس من مولا وصاحب اختيار اويم علي نيز صاحب اختيار اوست. آيا ما را به اطاعت از علي مجبور مي كني؟ آيا خداوند اين كار را به ما تحميل كرده است يا تو؟ پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: «اين دستور خداوند يكتاي مقتدر است.»
آن مرد پس از شنيدن پاسخ پيبامبر (صلي الله عليه وآله) به سمت شتر خود به راه افتاد وبا خود ميگفت : خداوندا اگر محمد راست ميگويد ، سنگي از آسمان فرو بفرست تا به ما اصابت كند و ما را به هلاك رساند. او هنوز به شتر خود نرسيده بود كه خداوند سنگي از آسمان بر او فرو فرستاد و بر سر او اصابت كرد و در دم به هلاكت رسيد. پس از اين حادثه بود كه آيه 1تا 3 سوره معارج نازل گشت:
«سأل سائل بعذاب واقع* للكافرين ليس له دافع * من الله ذي النعارج ؛ سائلي از كفار درخواست عذابي كرد كه به يقين واقع ميشد و كافران دافعي براي آن نداشتند.عذابي از ناحيه خدا كه در درگاهش براي فرشتگان درجاتي دارد.»
خطبه غدير،گواه قاطعي بر اين واقعيت است كه آيين مقدس اسلام، ولايت را شرط لازم پذيرش هر نوع پرستش ميداند. اين خطبه در آن زمان به جمعيت حاضر در غديرخم بينشي ژرف بخشيد و مشكلات پس از وفات پيامبر (صلي الله عليه وآله) و راه حل آنها را به مردم گوشزد نمود. اين خطبه به شخصيت حضرت علي (عليه السلام) كه چونان مشعل پرفروغ راهنمايي، مسلمانان را در رويارويي با خطرات همراهي ميكرد، اشاره ميكند. نقل و شرح چنين حوادثي كه در آينده رخ ميدهد، در نوع خود نيز به معجزهاي شگرف ميماند.
كساني كه به قرآن كريم وكتب الهي پيش از آن وآخرت، اعتقاد و ايماني تزلزل ناپذير دارند، نماز به پا ميدارند.و انفاق ميكنند، به خوبي آگاهند تنها شخصيتي كه ميتوانست راه پيامبر را پس از وفاتش ادامه دهد، حضرت علي بن ابي طالب(عليه السلام) بود.
به همين دليل، پيامبر (صلي الله عليه وآله) در موارد بسياري به خداوند متعال سوگند ياد مي كند كه جانشيني علي (عليه السلام) گزينشي الهي است و به فرمان او اين كار انجام پذيرفته است و من تنها انتقال دهنده آن هستم. اگر علي (عليه السلام) رهبري مردم را پس از پيامبر به عهده نميگرفت، آيين الهي به گونهاي بياعتبار ميشد كه گويي نه پيامبري فرستاده شده و نه قرآني از سوي خداوند نازل گشته است. عملكرد خلفاي بني عباس و بني اميه در تاريخ اسلام نمونهاي روشن و صريح از اين واقعيت است كه اگر خطبه غدير، وجدان انسانها را تكان نمي داد واز معنويت فطري بر خوردار نبود، بي گمان فرصت طلبان آن زمان با ايمان ضعيف خود، قرآن و دين خداوند را براي رسيدن به اهدافشان به بازي مي گرفتند.
انسان به رجوع به جزئيات تاريخ، بيدرنگ درخواهد يافت كه علي (عليه السلام) و فرزندانش، به ويژه امام حسين(عليه السلام) فرزند دليرش، جان ومال خود را براي حراست از آيين اسلام در مقابل تحريف گران فدا كردند و بر اهميت وعظمت قرآن و اسلام تأكيد نمودند.آنان به جهانيان و بشريت ثابت كردند كه به حق وارثان اسلاماند.
اگر پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله)، حضرت علي (عليه السلام) را به جانشيني خود در غدير خم تعيين نكرده بود، چه كسي ميتوانست عهده دار حل مشكلات دائمي جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر (صلي الله عليه وآله) گردد؟ آيا سخن ابوبكر پسر ابوقحافه كه با ابزار ناتواني از حل مشكلات جامعه، مأيوسانه گفته بود:«رهايم كنيد، رهايم كنيد، تا زماني كه ابوالحسن (عليه السلام) در جمع شماست، من بهترين فرد شما نيستم» خود دليل برتري حضرت علي بن ابي طالب نسبت بر ديگر ياران پيامبر (صلي الله عليه وآله) نيست؟ عمربن خطاب با اظهار عجز از حل مسائل حداقل 26 بار در گفته ها ونوشتههايش يادآور شده است كه:«اگر علي حضور نداشت، عمر به هلاكت رسيده بود.»
بر اساس روايات اهل تسنن، شيوه افراطي زندگي عثمان بن عفان و بي توجهياش نسبت به احكام اسلامي، توزيع نابرابر بيت المال، توجهات غير ضروري او به اقوام و دوستان وآشنايان، باعث دشمنتراشيهاي زيادي بر ضد او شد و سرانجام او را مجبور به درخواست كمك از علي (عليه السلام) كرد. اما دير شده بود؛ زيرا او به خاطر بيعدالتياش كشته شد.
جابر بن عبدالله انصاري يكي از ياران باوفاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) روايت ميكند كه :«من در نزديكي كعبه خدمت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بودم كه علي (عليه السلام) به جمع ما پيوست. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) دست او را گرفت و بر ديوار كعبه نهاد و فرمود:سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست.علي و پيروانش رستگاران روز قيامتاند
..، سپس در توصيف علي (عليه السلام)فرمود: او نخستين كسي بود كه با من بيعت كرد، وي با ارادهترين ، مطيعترين و فداكارترين آفريده خداوند، نيكوكارترين، عادلترين و با متانت ترين فرد ميان شما است. دوستي علي معيار ايمان است. او آموزگار تعاليم قرآني و تنها درمان بيماريهاي نهانم وآشكار بشر و مظهر برجستهترين آفريده بيعيب و نقص خداي قادر متعال است كه در چهره انسان تجسم يافته داست.»
منبع:فصلنامه فرهنگي و اجتماعي هدي،شماره هشتم، ص48-47
پياز وخاصيت هاي بي نظير آن
شنبه 92/07/20
پياز وخاصيتهاي بينظير آن
پياز گياهي است داراي ساقههاي نازك و ميان تهي. اين گياه به اندازه شلغم ولايه لايه، است. پياز داراي ويتامينهاي ،c،p، b12،b2، b1، a ميباشد و علاوه بر اين ويتامينها داراي مواد معدني زيادي مثل: آهك، فسفر، پتاسيم، سديم، گوگرد، يد، سليس، وقند ميباشد كه به طور مستقيم جذب بدن ميشوند.
در روايات اسلامي، خواص زيررا براي پياز بيان نمودهاند:
پياز خستگي را برطرف ميكند، اعصاب را قوي مينمايد، باعث ايجاد نيرو در پاها ميشود و تببر است.
امام حسين(عليه السلام) ميفرمايد:خوردن پياز به دليل فسفر موجود در آن، انجام كارهاي فكري را آسان ميسازد، و به همين جهت مصرف آن به متفكرين و كساني كه كارهاي فكري دارند توصيه ميشود. پياز داراي خاصيت نيروبخشي تقريبا قوي و آني است در نتيجه خوردن آن براي برطرف شدن ضعف و فرسودگي جسمي وعصبي، مفيد است.
پياز براي بچههايي كه دير رشد ميكنند، هم چنين براي افراد سالخوردهاي كه ضعيف شده اند، غذاي مقوي و نيروبخشي است. اين گياه سرشار از سيليس است، كه به مقدار خيلي زياد، در بدن موجود است و براي تشكيل و نگهداري استخوانها كاملا لازم است. اگر احساس مي كنيد خسته هستيد، اشتها نداريد، چين وچروكهايي بر صورتتان افتاده و رنگ صورتتان زرد شده است، يك عدد پياز را چهار تكه كنيد و در سه فنجان چاي بجوشانيد تا پخته شود وفقط يك فنجان از آب آن باقي بماند. اين آب را صبح ناشتا بنوشيد.
پياز، يكي از خوراكيهاي ضد ميكروب وضدعفوني كننده است، ميكروبهاي گوشت را از بين مي برد و جهاز هاضمه و مجاري تنفسي را ضدعفوني ميكند و به دليل گوگرد موجود در آن عامل ضد عفوني كننده خون است. گوگرد پياز وقتي خون ميشود و به ريهها ميرسد، با عفونتهاي مجاري تنفسي مثل آسم، ورم گلو، برونشيت، گريپ و…مبارزه ميكند ونيز به واسطه «يدي» كه دارد، جوشهاي زير پوست را درمان كرده و بهبود ميبخشد.
رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند :هر گاه داخل شهري شديد، از پياز آن شهر بخوريد تا گرفتار وباي آن شهر نشويد».
منبع: فصلنامه فرهنگي و اجتماعي، هدي،شماره 12، ص77
فضائل وزندگي امام محمد باقر(عليه السلام)
شنبه 92/07/20
فضايل وزندگي امام محمد باقر(عليه السلام)
شكافنده ي علوم
ابوجعفر، محمد بن زين العابدين(عليه السلام)، ملقب به باقر، ابن خلكان در تاريخش درباره ي آن حضرت ميگويد:
«و باقر، عالم وآقاي بس بزرگي بود. به او باقر ميگفتند؛ زيرا علم را ميشكافت وحقيقتش را آشكار ساخته ، آن را توسعه ميداد.»تبقر به معناي توسع است و قرظي شاعر در مدح آن امام همام(عليه السلام) سروده است:
«يا باقرالعلم لاهل التقي وخير من لبي علي الاجبل»
سخاوت امام محمد باقر(عليه السلام)
مفيد ميگويد:«علاوه بر آن چه از فضل و علم وسيادت وآقايي و رياست و امامتش گفتيم، او از نظر جود و بخشش در خاص و عام شهرت داشت و همگي بر كرم و سخاوتش آگاه بودند واو به فضل و احسان علي رغم كثريت عيال و متوسط بودن وضعيت مالياش معروف بود.»
تعليم وضو
از قيس بن ربيع روايت شده است:ابواسحاق سبيعي را درباره ي مسح از روي كفش پرسيدم، كه آيا جايز است يا نه؟
او پاسخ داد: من ديده بودم كه مردم از روي كفش مسح ميكنند؛ تا آن كه مردي از بني هاشم را ديدم كه تا آنت زمان كسي چون او را نديده بودم و او محمدبن علي بن الحسين(عليهم السلام) بود، مسأله را از او پرسيدم، ايشان مرا از اين كار نهي فرمود وگفت:«امير مؤمنان (عليه السلام)، چنين مسح نميكرد.»
و فرمود:«مسح بر كفش جايز نيست».
وقتي اين را از ابواسحاق شنيدم، ديگر هيچ گاه از روي كفش، پاي را مسح نكردم.
منبع:كتاب فضايل و سيره چهاره معصوم ،علامه حسن زاده آملي، ص336-339
وضعيت زندگاني امام
فشارهاي اعمال شده از سوي امويان در اين دوره از تاريخ شيعه نيز تداوم يافت و روزگار بسيار سختي را براي شيعيان وامام رقم زد. تمامي حركتهايي كه با حاكميت ضديتي داشت به شدت سركوب ميشد وچون شيعه جلودار نهضتهاي عدالتخواه است، لبه تيز اين سركوبها متوجه آن شد. سياست سركوب امويان، شيعه را در تنگناي سه ضلعي «خفقان، جعل حديث واتهامهاي ناروا» قرار داد وحيات فكري شيعه را با خطر جدي رو به رو كرد.
در اين رهگذر، بيشترين فشارها واتهامات متوجه امام باقر(عليه السلام) سرپرست و پيشواي شيعه بود، به اندازه اي كه اثر اين اتهامهاي ناروا» قرار داد و حيات فكري شيعه را با خطر جدي روبه رو كرد.
وصيت مهم امام
امام باقر (عليه السلام) پيش از شهادت به فرزندش امام صادق(عليه السلام) فرمود كه از اموال به جاي مانده خود مقداري را. مبلغ آن را هشتصد درهم نقل كرده اند.براي برپايي مجلس سوگواري خود، در مني به مدت ده سال اختصاص دهد و فرمود:
«اي جعفر، ازمال من براي گريهكنندگان به مدت ده سال در مني مالي را وقف كن تا در موسم حج بر من ندبه كنند و رسم ماتم را هر ساله تجديد نمايند و بر مظلوميت من زاري كنند».
چون قتل امام باقر(عليه السلام) بسيار مرموز بود، امام تلاش كرد تا با به كارگيري اين شيوه، مسلمانان را از ماهيت واقعي و چهره حقيقي امويان آگاه كند تا از خود بپرسند كه دليل برپايي هرساله اين مجالس آن هم در تجمع سالانه مسلمانان چيست. از اين رو، اين وصيت جنبه اعتراض به هشام و افشاگري سالانه او و ديگر خلفاي اموي داشته و تنها حركتي نمادين به شمار نميرفته است.
خاك سپاري امام
هنگامي كه امام باقر(عليه السلام) به شهادت رسيد، امام صادق(عليه السلام) آن گونه كه پدر بزرگوارش وصيت كرده بود، او را تجهيز كرد و با احترام تمام به همراه تشييعكنندگان، بدن مطهر امام را به قبرستان بقيع برد و او را در كنار پدر خويش امام سجاد(عليه السلام) و عموي پدر خويش امام مجتبي(عليه السلام) به خاك سپرد.
غبار اندوه و غم مدينه را فرا گرفت و مسلمانان دسته دسته براي تسليت گفتن نزد امام صادق(عليه السلام) آمدند.
منبع:ماهنامه اجتماعي سياسي، فرهنگي، شميم ياس،ص16
عرفه
شنبه 92/07/20
نهم ذي الحجه روز عرفه
عرفات نام جايگاهي است كه حاجيان در روز عرفه (نهم ذي الحجه)در آنجا توقف ميكنند و به دعا و نيايش ميپردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مكرمه باز ميگردند. وجه تسميه آن را چنين گفتهاند كه جبرئيل (عليه السلام) هنگامي كه مناسك حج را به حضرت ابراهيم ميآموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت«عرفت»واو پاسخ داد، آري. از اين رو، به اين نام خوانده شد. و نيز گفتهاند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف ميكنند و بعضي آن را جهت تحمل درد و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد؛ چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است.
عرفات سرزمين بسيار مقدسي است كه خداوند كريم، آنجا را براي ضيافت و پذيرايي از ميهمانان خود مقرر فرموده و سفره خاص انعام و اكرامش را در دامن«كوه رحمت» گسترانيده و از كافه ميهمانانش، دعوت به عمل آورده كه در ساعت معين همه با هم بر گرد خوان نعمت بي دريغش بنشينند و از بحر مواج كرم و رحمت بيكرانش به قدر ظرفيت و استعداد خويش برخوردارگردند.
عرفه، سرزمين عشق است و شور؛ نور است و سرور؛ توبه است و تقوا؛ ارتباط است و اتصال؛ درد است و درمان؛ خداي است خدا و رحمت او، كه در انتظار رهپويان راه رسول الله است.
در عرفات است كه آدمي به خود و خدايش معرفت پيدا ميكند و درهاي سعادت و نيك بختي را به روي خود ميگشايد.
در روز عرفه است كه انسان ضمن نيايش با خداي خويش، از او بخشايش و آمرزش ميگيرد.
صحراي عرفات جلوهگاه خداشناسي و خودسازي امام حسين(عليه السلام)
حضرت سيدالشهدا، امام حسين(عليه السلام)، بعدازظهر روز عرفه همراه با فرزندان وگروهي از اصحاب از خيمههاي خود در صحراي عرفات بيرون آمدند، و روي به دامن«كوه رحمت»نهادند ودر سمت چپ كوه، روي به كعبه، همايشي تشكيل دادند، كه موضوع آن به مناسبت روز عرفه(روز شناخت)،شناخت و سازندگي بود. اين همايش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت، بلكه شناخت توأم با عمل وسازندگي وتزكيه وخودسازي بود و فهرست مهمترين مطالب آن عبارت بودند از:
1- شناخت خدا وصفات الهي.
2-شناخت خود يا خودشناسي.
3- شناخت جهان.
4-شناخت آخرت.
5-شناخت پيامبران.
6-خودسازي با صفات الهي.
7-پرورش نفس با كمالات الهي.
8-توبه و بازگشت به خداي مهربان.
9-دور كردن صفات نكوهيده از خود با تسبيح پروردگار.
10-فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا.
11-شناخت ودرخواست بهترين مسئلت ها.
12-تبديل خودپرستي نفس به خداپرستي.
13-تبديل خودبرتربيني نفس به تواضع وفروتني.
14-تبديل خودخواهي نفس به ايثار وغير خواهي.
15-تعليم مفاهيم وادبيات قرآن.
روز عرفه،تفسير آشكاري را به روي دلها ميگشايد و ميگويد كه حسين(عليه السلام) از كدام سرچشمه عرفان مينوشيد، كه آنچنان با لب تشنه در كربلاي پربلا شهيد ميشود.
آبهاي همه درياها، اشكهاي همه چشم ها، چه قدر پر حسرتاند در برابر دريا دلي حسين(عليه السلام) عرفه، مارا به ياد رأفت حسين و رحمت خدا مياندازد.هر كس با كوله اي از دغدغههاي نگفته و زمزمههاي پنهاني، رو به سمت ساعتهاي بخشودگي ميآيد واز پروردگار خويش آمرزش ميگيرد.
«خدايا، تو نعمت دادي، احسان كردي، زيبايي بخشيدي، فضيلت دادي، روزي عنايت كردي، توفيق دادي، پناه دادي، حمايتم كردي واز گناهانم پرده پوشي كردي.
خداي من،
اگر آنچه تو از من مي داني، ديگران نيز مي دانستند، هرگز به روي من نگاه نمي كردند وطردم مي نمودند، ولي تو همواره پرده پوشي كردي.
اما من، بد كردم، غفلت ورزيدم، پيمان شكني كردم، وعدههاي عمل نكرده داشتم وگناهها نمودم، ولي خدايا، من توبه كردم و به درگاهت برگشتهام. ميدانم كه با آغوش باز از من استقبال ميكني. چون هر چه باشد، تو خداي مني».
(فصلنامه فرهنگي-اجتماعي هدي ،شماره 12، ص52-51)
عيد قربان
شنبه 92/07/20
شب عيد قربان
از ليالي متبركه و از آن چهار شبي است كه احياء آنها مندوبست و درهاي آسمان در اين شب باز است ، وسنت است در آن زيارت امام حسين (عليه السلام).
روز عيد قربان
بسيار روز شريفي است و اعمال آن چند چيز است: اول:غسل است كه دراين روز سنت مؤكد است و بعضي از علما واجب دانستهاند.
دوم:نماز عيد است به همان نحو كه عيد فطر خوانده ميشود.لكن در اين روز مستحب است كه افطار بعد از نماز از گوشت قرباني شود.
سوم:خواندن دعاهايي كه وارد شده پيش از نماز عيد و بعد از آن و شايد بهترين دعاهاي اين روز دعاي چهل وهشتم صحيفه سجاديه باشد كه اول آن اللهم هذا يوم مبارك است پس آن را بخواند ودعاي چهل وششم يا من يرحم من لا يرحمه العباد را نيز بخواند.
چهارم:خواندن دعاي ندبه است.
منبع:مفاتيح الجنان،ص515
امام هادي (عليه السلام )
چهارشنبه 92/07/17
امام هادي(عليه السلام)
حضرت امام علي النقي امام هادي(عليه السلام) در روز 27 ذي الحجه به دنيا آمد.
امام جواد پدر امام هادي (عليه السلام) نام اجداد بزرگوارش را بر فرزندش نهاد .القاب شايسته امام گوشههايي از صفات وگرايشهاي والاي ايشان را به خوبي تصوير ميكنند. از جمله:
الناصح، المتوكل، التقي، المرتضي، الفقيه، العالم، الطيب، الرشيد، الشهيد، الوفي، الخالص
سيماي حضرت
امام هادي(عليه السلام) شباهت تامي به پدر وجدشان امام جواد وامام رضا داشتند. مورخان حضرت را چنين توصيف كردهاند: گندمگون، سياه پوست، بادستاني ورزيده وسخت، چهار شانه، با بيني عقابي، و دندانهاي فاصلهدار، خوش صورت و بدني عطرآميز.
نظر امام هادي در مورد :روزها را شوم ندانيم :
اسلام با تمام عادات و سنتهاي جاهلي از جمله اعتقاد به شومي پارهاي از روزها كه مورد قبول جامعه جاهلي بود به نبرد برخاست و به صراحت گفت روزها نقشي در بد و نيك آدمي ندارد و تمامي حوادث طبق ناموس الهي و سنن تغيير ناپذير هستي بخش، جريان دارد وسر رشته عالم به دست خداست.
امام هادي نيز اين اعتقاد را در عقل و دل اصحاب خود استوار ميساخت و ميفرمود:روزگار را چه گناهي است كه چون به سزاي كردار خويش ميرسيد آن را شوم ميشماريد. وميفرمود به خدا سودتان نبخشد وخداوند به خاطر سرزنش كردن روزها كه گناهي ندارند شما را مجازات خواهد كرد.
و فرمودند پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله) در حديث رفع ميفرمايد: كسي كه به شوم بودن ايام معتقد باشد بويي از اسلام نبرده و خارج از ملت اسلامي است.امامهادي همين مطلب را به شدت مورد تأكيد قرار ميدهد و از مؤمن ميخواهد با عزمي راسخ و ارادهاي به استواري كوه موانع را از سر راه بردارد و در راه صواب گام زند نه اوهامي او را سست كنند و نه شوم دانستني او را كند (مگر آنكه خداي ناكرده بخواهد به كاري نامشروع دست يازد).
پاكيزگي
امام هادي(عليه السلام) مسلمانان را به پاكيزگي وآراستگي فرا خوانده و ميفرمود: خداوند زيبايي و آراستگي را دوست ميدارد، آلودگي وآشفتگي را براي مؤمن نميپسندد. خداوند دوست دارد اثر نعمت خود را بر بندهاش ببيند. و او بايد جلوههاي عطاهاي خدايي را نشان دهد. به حضرت گفتند چگونه اثر نعمت را ظاهر كند؟ حضرت فرمود: لباس خود را پاكيزه نگه دارد، خود را خوشبو كند، خانه اش را نيكو بدارد وحياط آن را جارو كند. حتي روشن كردن چراغ قبل از غروب خورشيد، فقر و تهيدستي را از بين ميبرد و روزي را افزون ميكند.
رجوع شود به امالي مفيد
منبع :زندگاني امام علي الهادي، مترجم حسن اسلامي، ص188-187
سرماخوردگي ورژيم غذايي
چهارشنبه 92/07/17
سرماخوردگي و رژيم غذايي
هنگام سرماخوردگي استراحت كافي، مصرف مايعات گرم وغرغره كردن آب نمك ولرم به بهبود علايم كمك ميكند.مصرف قرصهاي مسكن در رفع سردرد وكاهش تب مؤثر است. تنها در مواردي كه به دنبال عفونت ويروسي، عفونت باكتريايي نيز بروز كند، آنتي بيوتيكها مفيد واقع ميشود.گياهان دارويي مفيدي نيز براي درمان سرماخوردگي وجود دارد.
كودكان، سالمندان، زنان باردار وافراد مبتلا به ديابت و بيماريهاي كليوي با سرماخوردگي نياز بيشتري به توصيههاي پزشكي دارند.براي جلوگيري و درمان سرماخوردگي روشهاي مختلفي وجود دارد كه در اين جا به جنبه تغذيه اي آن ميپردازيم:
غذاهاي مفيد دورهي سرماخوردگي
براي اين كه سيستم ايمني بدن براي مبارزه عليه ويروس سرماخوردگي وآنفلونزا تقويت شود، بايد مواد مغذي حياتي را دريافت كند. مكملهاي تغذيهاي براي پيشگيري ودرمان سرماخوردگي مفيد است. موادغذايي مفيد براي درمان سرماخوردگي شامل موارد زير است:
«ويتامين ث»
منابع غذايي اصلي تأمينكننده اين ويتامين شامل:مركبات (پرتقال، گريپ فروت، انواع ليمو و نارنگي)، انواع توت، گوجه فرنگي، فلفل دلمهاي، سيب زميني،وسبزيجات برگ سبز و نيز انواع كلم است. دريافت زياد و منظم «ويتامين ث» به كاهش بروز،شدت وطول مدت سرماخوردگي كمك ميكند.
غلات سبوس دار وحبوبات ؛منابع غذايي مناسب يكي از ويتامينهاي«گروه ب» به نام پانتوتنيك اسيد، سبب بروز عفونتهاي مكرر دستگاه تنفسي فوقاني ميشود.
سير؛
داراي آهن، روي وآليسين است، كه سبب تقويت سيستم ايمني وكاهش خطر عفونتهاي ويروسي ميشود. قرص سير، يا كپسولهاي حاوي عصاره سير ممكن است به پيشگيري از سرماخوردگي كمك كند. علت اين تأثير خواص ضد ويروسي رنگدانه گياهي آليسين است.
ماهي قباد، قزل آلا ،ساردين وماهيهاي روغني؛
منبع غني اسيدهاي چرب امگا 3 است؛ همچنين تخم كتان، تخمه كدو حلوايي و روغن شاه دانه از ديگر منابع خوب امگا 3 هستند.
دانه كنجد، تخمه كدو حلوايي وآفتاب گردان؛
منابع غني اسيدهاي چرب به سلولهاي دستگاه تنفسي در مبارزه عليه عفونتهاي سرماخوردگي كمك ميكنند.
جگر، انواع ماهي؛ از جمله قزل آلا، قباد وشاه ماهي، كره و تخم مرغ؛
منابع «ويتامين آ»هستند. هويچ، انبه،سيب زميني، زردآلو، كدوحلوايي و سبزيجات سبز تيره نيز تأمين كننده بتاكاروتن هستند كه در بدن به «ويتامين آ» تبديل ميشوند. عفونت هاي مكرر تنفسي در كودكان با كاهش ذخاير «ويتامين آ» مرتبط است. رژيم غذايي متنوع، حاوي مواد غذايي ياد شده ميتواند مواد لازم را براي كودك در حال رشد تأمين كند.
تخم مرغ، ماهي،مرغ، گوشت قرمز بدون چربي، لبنيات،حبوبات،مغزها، دانهها وغلات سبوسدار؛
تأمينكننده پروتئين هستند.كمبود دريافت پروتئين خطر ابتلا به عفونت را افزايش ميدهد.
گوشت ، شير، غلات وحبوبات؛
تأمينكننده«ويتامين ب 6»و پانتوتنيك اسيد هستند، كه براي تأمين سلامتي سيستم ايمني از اهميت بسيار برخوردارند.
غلات صبحانه (برشتوك)، نان و عصاره مخمر؛
تأمينكننده اسيد فوليك است، كه براي سلامتي و تقويت سيستم ايمني ضرورت دارد. چغندر، لوبيا چشم بلبلي و انواع كلم منابع مناسبي از فولات (اسيد فوليك) هستند.
گوشت قرمز بدون چربي و غلات سبوسدار؛
حاوي روي است. ساير منابع غذايي حاوي روي،شامل:جوانه گندم،آجيل،بادام زميني،گردو، جگر، مرغ، بوقلمون،ماهي،ميگو، تخم مرغ، لوبيا خشك، شير ولبنيات است. روي ماده معدني مورد نياز براي تقويت سيستم ايمني بدن است.
پرهيز غذايي؛
غذاهاي بسته بندي شده وكنسروي از لحاظ ويتامين و مواد معدني فقير است؛
بنابراين به جاي مصرف اين نوع غذاها از انواع ميوه و سبزيجات تازه، ماهي، غلات، مغزها و دانهها استفاده كنيد.
چند نكته:
تحقيق دربارهي مصرف قرص هاي «ويتامين ث» در زمان سرماخوردگي نشان ميدهد كه، اين قرصها روزانه 500 تا 1000 ميليگرم «ويتامين ث» بدن را تأمين ميكند، اما توان پيشگيري از عفونت را ندارد؛ اگر چه به كاهش شدت و طول مدت سرماخوردگي كمك مي كند.
«ويتامين ث» از جمله آنتياكسيدانهايي است كه به حفاظت از پوشش داخلي مجاري تنفسي در برابر انواع عفونت كمك ميكند.
مصرف مكمل ريز مغديهاي خاص، شامل:120 ميلي گرم روي، 100 ميكرو گرم سلنيوم ، 120 ميلي گرم «ويتامين ث»، 15 ميلي گرم«ويتامين اي» و6 ميلي گرم بتاكاروتن سبب كاهش بروز عفونتهاي تنفسي در سالمندان ميشود.
بر اساس برخي بررسيهاي باليني قرصهاي مكيدني روي سبب بهبود علايم سرماخوردگي ميشود، اما بايد توجه كرد كه دريافت روي به ميزان بيش از 150 ميلي گرم در روز امكان ابتلا به عفونت را افزايش ميدهد؛ بنابراين قبل از اقدام به هر نوع درمان، بايد نظر پزشك را جويا و به توصيههاي او عمل نمود.
استفاده از بخور به رفع گرفتگي بيني كمك ميكند؛ بدين منظور به مدت ده دقيقه سر خود را روي بخار يك ظرف آب جوش بگيريد . بهتر است دستمال، يا حولهاي را روي سر بگذاريد تا پس از بخور كامل از آن به عنوان محافظ در برابر هواي اطراف استفاده كنيد. اين عمل را سه بار در روز تكرار كنيد. ميتوانيد مقداري روغن منتول ، يا عصاره اوكاليپتوس به آب در حال تبخير اضافه كنيد تا عمل تنفس را تسهيل كند، هنگام پختن شلغم نيز، ميتوانيد از آن به عنوان دستگاه بخور استفاده كنيد.
مصرف متعادل متناسب مايعات مقوي و مغذي؛ مثل:انواع سوپ و آش در وعده غذايي اصلي تأكيد ميشود.استراحت موجب تجديد قواي سيستم ايمني بدن ميگردد. بيتوجهي به علايم عفونتهاي ويروسي وكار وفعاليت زياد در زمان بيماري، مدت بيماري را طولانيتر ميسازد.
منبع: ماهنامه فرهنگي، اجتماعي نامهي جامعه،شماره 52،ص75
مولوي شاعر شيفته سار
چهارشنبه 92/07/10
مولوي شاعر شيفته سار
هشتم مهرماه روز بزرگداشت مولوي
در ششم ربيع الاول سال 604هجري قمري، كودكي در يك خانوادهي مذهبي به دنيا آمد.نام اين كودك را«محمد» ولقبش را«جلال الدين»گذاشتند كه بعدها به مولوي مشهور شد.نام پدرش «محمد بن حسين خطيببي»معروف به «بهاءالدين ولد» ونام مادرش«مؤمنه خاتون»از خاندان فقيهان وسادات سرخس بود.پدر جلالالدين يكي از بزرگان زمان خود بود كه مردم را موعظه ميكرد ومجالس سخنراني بر پا مينمود.هر روز عدهي زيادي در مجالس بهاءالدين حاضر ميشدند و از سخنان او استفاده ميكردند. بهاء ولد، پدر جلالالدين نيز از بزرگان بود و به اهل عرفان و معرفت علاقهي خاصي داشت.
كودكي مولوي
از همان دوران كودكي جلالالدين، صورت هاي روحاني و معنوي در وجودش آشكار بود؛ به همين دليل مردم به وي احترام خاصي ميگذاشتند. جلال الدين پنج ساله بود كه پدرش، بهاءولد مجبور شد از بلخ، زادگاه جلال الدين، مهاجرت كند ودر قونيه سكونت گزيند. جلال الدين بيشتر عمر خود را در شهر قونيه گذراند و در همان جا وفات يافت؛ براي همين به «مولاي روم»يا«ملاي رومي معروف شد.عده ي زيادي بر اين باورند كه علت مهاجرت خانوادهي جلال الدين از بلخ به قونيه، حملهي بيرحمانه ي قوم مغول بود.در آن دوره، مردم از حملههاي قوم تاتار آرامش نداشتند وجغد بدبختي بر وجود آنان لانه كرده بود.
قوم تاتار به هر شهري كه وارد ميشد جز مرگ و ويراني ارمغان ديگري به همراه نداشت.براي همين مردم سعي ميكردند با نزديك شدن لشكر مغول، شهر را ترك كنند و به سرزمينهاي ديگر پناه ببرند. پدر مولانا نيز در چنين شرايطي، چاره اي جز ترك وطن نداشت تا بدين وسيله خانوادهي خود را از مرگ حتمي نجات دهد.
مولوي پس از آشنايي با حسام الدين چلبي بود. وي در سال 622 در شهر اروميه به دنيا آمد. مولوي به او علاقهمند شد و اين امر باعث ميشد كه با علاقهي خاصي به سرايش مثنوي بپردازد. سرايش مثنوي، وقت و زمان مشخصي نداشت.در هر لحظه اين سرودن انجام مي گرفت و حسام الدين نيز با رغبت فراوان مثنوي مولوي را مينوشت و بعد از اينكه سروده هاي مولوي تمام ميشد حسام الدين آن سروده ها را كه نوشته بود، با صدايي بلند ميخواند گفته مي شود كه در بعضي از شب ها نظم مثنوي تا سپيده دم طول مي كشيد وحسام الدين پا به پاي مولوي مي نشست وآن اشعار را كه بدون زمينه ي قبلي سروده مي شد، يادداشت مي كرد. تا اينكه جلد اول مثنوي به پايان رسيد.
پايان زندگي مولوي
گرد پيري وناتواني بر رخسار مولوي نشست.او ديگر توان نداشت كه به سرايش مثنوي ادامه داد وآن قدر ناتوان شد كه در بستر بيماري افتاد. طبيبان هر چه سعي كردند او را از مرگ نجات دهند، موفق نشدند تا اينكه در روز يكشنبه پنجم جمادي الاخر سال 672، درگذشت. گفته مي شود در روزهاي آخر عمر مولوي كه از بيماري و ناتواني رنج مي برد، مردم قونيه به عيادت او ميآمدند واز درد و رنج او بي قرار وآشفته ميشدند. در آخرين لحظات، دوستان و نزديكان او در بيتابي عجيبي به سر ميبردند. اضطراب و نگراني، تمام وجودشان را فراگرفته بود.به خصوص فرزند بزرگش سلطان ولد، بر سر بالين پدر بيتابتر از همه به نظر ميرسيد.
منبع:نشريه اجتماعي، سياسي، فرهنگي شميم ياس، شماره 87، ص33
چكيده پايان نامه :بررسي زندگي ومضامين شعري حافظ
چهارشنبه 92/07/10
چكيده پايان نامه: بررسي زندگي ومضامين شعري حافظ فاطمه فاطمي دانش آموخته سطح 2
جهاني معترف است كه حافظ، چيره دستترين استاد فرزانه و بي دليل صنعت غزلسرائي فارسي است حافظ و شعرهايش آثار كدورت دنياي آكنده از دود و غبار و رنجهاي دروني را از روح ميزدايد و زيبايي تجليات او و ملامت كلام وي روان را تحت تأثير قرار ميدهيد، حافظ نابغه ايست كه با غزليات خود در وجود همه چه برگزيدگان و چه كوته بينان شود واستغناء و حرميت وعشق و ايمان را به هم درميآميزد .او ستايشگري است از نور زندگي و نمايشگر شايسته است از همه آرزوهاي بشري، همان تپش خارق العاده و انديشههايش وي را در رديف و همپايه اولياء قرار ميدهد.
غزليات دلنشين وگفتههاي برنغز و شيواي حافظ يكي از بهترين شاهكارهاي جاويدان بشريت است كه تا دنيا برپاست و بشريت برجاست پايدار خواهد بود. غزليات حافظ همچون اقيانوسي بيكران است كه هر كس به ميزان عشق و ذوق ودرك خود از ژرفاي انديشه مواج و گفتههاي خيال انگيزش گوهرهاي درخشان اميد وآرزوي خود را به دست ميآورد، او حكيمي متفكر و تفكر انگيز است، فرزانهاي است داراي انديشههاي حكمي و عرفاني احساسات و عواطف ژرف انساني، وقتي از علامه قزويني ميپرسند كه اگر بخواهند مجسمهاي از بزرگترين شاعر هر مملكتي را به عنوان يادبود در محلي نصب كنند و به هر كشور و ملتش فقط حق انتخاب يك نفر را تقويض كنند وآن را به عنوان ملك الشعراي آن كشور بپذيرند شما در مورد شاعرالشعراي ايران چه كسي را برخواهيد گزيد؟او پاسخ ميدهد.«تنها كسي كه اشعارش در برگيرنده كليه محاسن لفظي و معنوي شعر و مشاعريت و واجد كليه مزاياي مقصوره وكلام زيبنده و بر بلاغت است و هر گونه الهامات عاليه و حقايق موجود در كلام زيبا دارد و شخصي كه فصيح_ترين وبليغ ترين ترانه هاي انساني را براي همه ادوار چه دوره هاي گذشته وچه اعصار مياني وحال سروده است و در مقايسه با كليه ستارگان بر تلألم شعر و شاعري در جهان همچون خورشيد تابناكي ميدرخشد وعاري از هرگونه ترديد و دودلي است، كسي نيست جز وجود ذيجود خواجه شمس الحق محمد حافظ شيرازي را كه خدايش بيامرزد و روح بزرگش شاد و مطهر باد.
كليد واژه:غزل، مدح، تضمين، خرابات، دير، عرفان