واقعه ي غدير
واقعه ي غدير
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)در بازگشت خود از مكه (حجه الوداع)به مدينه، در 18 ذي الحجه سال دهم هجرت به مكاني نزديك منطقه كوهستاني «جحفه» كه آن را غدير خم مي ناميدند، رسيد. در آن مكان طي خطبهاي، جانشيني حضرت علي را اعلام فرمود و اين روز ، به روز «اعلان خلافت» آن حضرت معروف شد كه آيه 67 سوره مائده در همين روز بر پيامبر نازل گشت:
«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعتصمك من الناس ان الله لا يهدي القوم الكافرين؛ اي پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان، كه اگر نرساني تبليغ رسالت و اداي وظيفه نكردهاي وخدا تو را از شر و آزار مردم محفوظ خواهد داشت.»
بدين سان، پيامبر(صلي الله عليه وآله)براي ايراد خطابهاي براي زائران خانه خدا كه او را از مكه همراهي ميكردند وهمه عازم مقصد خاص خود بودند، در اين مكان توقف نمود. به دستور وي منبري از شاخههاي درختان درست كردند. پس از اداي نماز ظهر، ايشان بر فراز منبر رفت و با بالا بردن دست حضرت علي (عليه السلام) خطبه را با اين پرسش از پيروانش آغاز فرمود:«اي مردم كيست كه بر مؤمنين از خود آنها سزاوارتر است؟» جمعيت حاضر با صداي بلند گريستند و پاسخ دادند:رسول خدا(صلي الله عليه وآله» سزاوارتر است. سپس فرمود:«بنابراين هركس من مولا و صاحب اختيار اويم، علي مولا و صاحب اختيار او خواهد بود. بار خدايا، دوستدارانش را دوست و دشمنانش را دشمن بدار.»
با پايان يافتن سخنان پيامبر (صلي الله عليه وآله)، بي درنگ آيه 3 سوره مائده بر پيامبر نازل گشت:
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا؛ امروز دين شما را براي شما پسنديدم.»
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) پس از سخنراني از حاضران خواست تا با حضرت علي (عليه السلام) بيعت كنند. همه مردم، از جمله ابوبكر و عمر نزد حضرت علي(عليه السلام) حضور يافتند و با جمله :«مبارك باد،مبارك باد بر تو اي پسر ابوطالب كه سرور من و سرور هر مرد وزن مؤمن گشتي » به وي تهنيت گفتند.
يكي از اعراب كه واقعه غدير را شنيده بود، نزد پيامبر آمد وعرضه كرد:اي پيامبر، شما به ما دستور دادي تا به يگانگي خداوند و رسالت تو شهادت وگواهي دهيم، كه چنين كرديم.به ما دستور دادي تا در ماه رمضان به روزه داري بپردازيم وچنين كرديم.سپس به ما فرمان دادي تا به زيارت خانه خدا در مكه برويم، اين بار نيز از تو اطاعت كرديم، ولي به همه اينها قانع نشدي ودست پسر عمويت را بالا بردي وگفتي هر كس من مولا وصاحب اختيار اويم علي نيز صاحب اختيار اوست. آيا ما را به اطاعت از علي مجبور مي كني؟ آيا خداوند اين كار را به ما تحميل كرده است يا تو؟ پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: «اين دستور خداوند يكتاي مقتدر است.»
آن مرد پس از شنيدن پاسخ پيبامبر (صلي الله عليه وآله) به سمت شتر خود به راه افتاد وبا خود ميگفت : خداوندا اگر محمد راست ميگويد ، سنگي از آسمان فرو بفرست تا به ما اصابت كند و ما را به هلاك رساند. او هنوز به شتر خود نرسيده بود كه خداوند سنگي از آسمان بر او فرو فرستاد و بر سر او اصابت كرد و در دم به هلاكت رسيد. پس از اين حادثه بود كه آيه 1تا 3 سوره معارج نازل گشت:
«سأل سائل بعذاب واقع* للكافرين ليس له دافع * من الله ذي النعارج ؛ سائلي از كفار درخواست عذابي كرد كه به يقين واقع ميشد و كافران دافعي براي آن نداشتند.عذابي از ناحيه خدا كه در درگاهش براي فرشتگان درجاتي دارد.»
خطبه غدير،گواه قاطعي بر اين واقعيت است كه آيين مقدس اسلام، ولايت را شرط لازم پذيرش هر نوع پرستش ميداند. اين خطبه در آن زمان به جمعيت حاضر در غديرخم بينشي ژرف بخشيد و مشكلات پس از وفات پيامبر (صلي الله عليه وآله) و راه حل آنها را به مردم گوشزد نمود. اين خطبه به شخصيت حضرت علي (عليه السلام) كه چونان مشعل پرفروغ راهنمايي، مسلمانان را در رويارويي با خطرات همراهي ميكرد، اشاره ميكند. نقل و شرح چنين حوادثي كه در آينده رخ ميدهد، در نوع خود نيز به معجزهاي شگرف ميماند.
كساني كه به قرآن كريم وكتب الهي پيش از آن وآخرت، اعتقاد و ايماني تزلزل ناپذير دارند، نماز به پا ميدارند.و انفاق ميكنند، به خوبي آگاهند تنها شخصيتي كه ميتوانست راه پيامبر را پس از وفاتش ادامه دهد، حضرت علي بن ابي طالب(عليه السلام) بود.
به همين دليل، پيامبر (صلي الله عليه وآله) در موارد بسياري به خداوند متعال سوگند ياد مي كند كه جانشيني علي (عليه السلام) گزينشي الهي است و به فرمان او اين كار انجام پذيرفته است و من تنها انتقال دهنده آن هستم. اگر علي (عليه السلام) رهبري مردم را پس از پيامبر به عهده نميگرفت، آيين الهي به گونهاي بياعتبار ميشد كه گويي نه پيامبري فرستاده شده و نه قرآني از سوي خداوند نازل گشته است. عملكرد خلفاي بني عباس و بني اميه در تاريخ اسلام نمونهاي روشن و صريح از اين واقعيت است كه اگر خطبه غدير، وجدان انسانها را تكان نمي داد واز معنويت فطري بر خوردار نبود، بي گمان فرصت طلبان آن زمان با ايمان ضعيف خود، قرآن و دين خداوند را براي رسيدن به اهدافشان به بازي مي گرفتند.
انسان به رجوع به جزئيات تاريخ، بيدرنگ درخواهد يافت كه علي (عليه السلام) و فرزندانش، به ويژه امام حسين(عليه السلام) فرزند دليرش، جان ومال خود را براي حراست از آيين اسلام در مقابل تحريف گران فدا كردند و بر اهميت وعظمت قرآن و اسلام تأكيد نمودند.آنان به جهانيان و بشريت ثابت كردند كه به حق وارثان اسلاماند.
اگر پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله)، حضرت علي (عليه السلام) را به جانشيني خود در غدير خم تعيين نكرده بود، چه كسي ميتوانست عهده دار حل مشكلات دائمي جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر (صلي الله عليه وآله) گردد؟ آيا سخن ابوبكر پسر ابوقحافه كه با ابزار ناتواني از حل مشكلات جامعه، مأيوسانه گفته بود:«رهايم كنيد، رهايم كنيد، تا زماني كه ابوالحسن (عليه السلام) در جمع شماست، من بهترين فرد شما نيستم» خود دليل برتري حضرت علي بن ابي طالب نسبت بر ديگر ياران پيامبر (صلي الله عليه وآله) نيست؟ عمربن خطاب با اظهار عجز از حل مسائل حداقل 26 بار در گفته ها ونوشتههايش يادآور شده است كه:«اگر علي حضور نداشت، عمر به هلاكت رسيده بود.»
بر اساس روايات اهل تسنن، شيوه افراطي زندگي عثمان بن عفان و بي توجهياش نسبت به احكام اسلامي، توزيع نابرابر بيت المال، توجهات غير ضروري او به اقوام و دوستان وآشنايان، باعث دشمنتراشيهاي زيادي بر ضد او شد و سرانجام او را مجبور به درخواست كمك از علي (عليه السلام) كرد. اما دير شده بود؛ زيرا او به خاطر بيعدالتياش كشته شد.
جابر بن عبدالله انصاري يكي از ياران باوفاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) روايت ميكند كه :«من در نزديكي كعبه خدمت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بودم كه علي (عليه السلام) به جمع ما پيوست. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) دست او را گرفت و بر ديوار كعبه نهاد و فرمود:سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست.علي و پيروانش رستگاران روز قيامتاند
..، سپس در توصيف علي (عليه السلام)فرمود: او نخستين كسي بود كه با من بيعت كرد، وي با ارادهترين ، مطيعترين و فداكارترين آفريده خداوند، نيكوكارترين، عادلترين و با متانت ترين فرد ميان شما است. دوستي علي معيار ايمان است. او آموزگار تعاليم قرآني و تنها درمان بيماريهاي نهانم وآشكار بشر و مظهر برجستهترين آفريده بيعيب و نقص خداي قادر متعال است كه در چهره انسان تجسم يافته داست.»
منبع:فصلنامه فرهنگي و اجتماعي هدي،شماره هشتم، ص48-47
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مدرسه علمیه الزهرا علیها السلام گراش در 1392/08/08 ساعت 07:18:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |