مي خواهم قلمم خوب شود كه...

بسم الله الرحمن الرحيم
مي خواهم قلمم خوب شود که شرح دهم همه¬ي ناشنيدني¬ها و همه¬ي ناديدني¬ها؛ مي-خواهم خوب نوشتن را بياموزم، که خوب را گسترش دهم، خوب در جايي که هيچ اميدي به صبح فردا نيست و من با نوشتن اميد و نويد دهم که اي خستگان برخيزيد از روزنه¬اي نور خورشيد هويدا خواهد شد و تمام تاريکي¬ها در حال مبدل شدن به روشنايي¬اند.
مي¬خواهم خوب نوشتن را بياموزم تا رسم خوب گذشتن و فداشدن را به يادگار بگذارم، مي¬خواهم قلمم را به اندازه دل تنگم گسترش دهم و زيبا وجذابش کنم همانند لبخندي که برلب دارم در حالي که پوششي برغم هايم است و نوشته¬ام نيز تسکيني بردرد¬هاي بي سرانجام شود؛ مي¬خواهم خوب بنويسم که علم را گسترش دهم اما نه علمي که هزاران محقق به گردش بسان پروانه مي¬چرخند، مي¬خواهم علم اخلاق را گسترش دهم، هماني که در سينه مادر بي سوادم نهفته است، همان علمي که از صدف لبانش، هنگامي که لبخند بر آن جاري مي¬شود هويدا است، مي¬خواهم بنويسم و خوب نوشتن را تجربه کنم در حالي که زبان گوياي خداوند شده¬ام و بر صفحه¬ي روزگار با قلمي خوش بنويسم الابذکرالله تطمئن القلوب تاهزاران دل ناآرام، آرام گيرد و لب¬هايي که مدت¬هاست در فراق عزيرانشان غنچه شده¬اند و رنگ و لعاب صدف بودن خود را باخته¬اند، رنگي دوباره بخشم. مي¬خواهم بنويسم که رنگ دهم به همه اشياي عالم، امارنگي حقيقي يعني صبغة الله کنم همه¬ي عالم را، هدفم اين است که قلمي خوب داشته باشم بسان شفافي و تنهايي دل يك بيمار، برروي تختِ جدا از عزيزان و شرح دهم حالش را تا شايد توانستم سيلي از دلها به سويشان روانه کنم تا از تنهايي¬شان بکاهم، يانه!!! سيلي از دست¬ها و نگاه¬هاي معصوم را به واسطه¬ي شرح حالشان به سوي آسمان بي¬کران هستي روانه کنم که از معبود حقيقي لباسي از جنس شفا قرض بگيرند براي دلهاي پر از غمشان.
مي¬خواهم قلمم را خوب کنم که هم راز دلم شود آنگاه که دلم با ديدن پاي برهنه کودکي بسان بيد مي¬لرزد در حالي که دست من هم بسان پايش برهنه است و چيزي بر کف آن نيست که ملکي¬اي بخرم و دلش را شاد کنم در حالي که اگر قلمم خوب باشد با نوشتنم دستي پر از اميد مي¬آيد و مرهم پاي خسته کودک مي¬شود اما دلم از قلمم چيزي غير از اين¬ها مي¬خواهد، دلم به انگشتانم مي¬نگرد و مي¬گويد خوب نوشتن را بياموز تا بتواني درباره صحراي پر بلا و رباب بي¬ارباب آنقدر بنويسي که هر روز اين قصه بر هر گوشي طنين انداز شود تا به فراموشي سپرده نشود چرا که قصه¬ي کشيده شدن گوش با گوشواره، گم شدن در ميان خارهاي بيابان و وفاي پدر به عهد خود در ميان خرابه زنگاري است براي دل¬هاي گرد و غبار گرفته ، مي¬خواهم خوب بنويسم که همگان به ياد آورند مفرد مذکرغايبي که منتقم آل رسول است دير کرده و وقت آن رسيده که همه¬ي دل ها با دست¬ها هماهنگ شوند و رو به آسمان بيکران هستي بخوانند اللهم عجل لوليک الفرج.
دست نوشته وحيده ابراهيمي طلبه پايه پنجم

زندگي نامه شيخ مفيد

زندگی نامه ی شيخ مفيد (رحمت الله علیه)

شيخ مفيد نامش محمد بن محمد بن نعمان , هم متكلم است و هم فقيه ابن النديم درفن دوم از مـقـاله پنجم (الفهرست ) كه درباره متكلمين شيعه بحث مى كند, از او به عنوان (ابن المعلم ) ياد مى كند و ستايش مى نمايد او در سال 338 متولد و در سال 413درگذشته است كتاب معروف او در فقه به نام (مقنعه ) است و چاپ شده و موجود است شيخ مفيد از چهره هاى بسيار درخشان شـيـعـه در جـهان اسلام مى باشد ابويعلى جعفرى كه داماد مفيد بوده است , گفته : (مفيد شبها مختصرى مى خوابيد, باقى را به نماز يامطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيد مى گذرانيد).
شيخ مفيد شاگرد ابن ابى عقيل است

شيخ مفيد و روزگار زندگى او:

از قـيـام نـافـرجـام مـختار بن ابى عبيده ثقفى به بعد, همه حركت محرومان ضدستمگران , به نام طـرفـدارى از (آل رسول (ع ) ) آغاز گرديده است بدين معنى كه مخالفت با حكومتهاى وقت با هـواداران خـانـدان رسالت از اماميه , كيسانيه , زيديه ,راونديه , و ديگر فرقه ها براى تحقق يك نيت صورت گرفته است و آن برانداختن حكومت نژادى عباسى و تاسيس حكومت بر اساس عدل قرآنى بـوده اسـت كـه در آن عـرب و غير عرب مساوى بوده باشند در آن روزگار مهم ترين كانون قيام , (خـراسـان )بـود مردم اين سرزمين زير پرچم تشيع گرد آمده بودند, و مى خواستند حكومت را ازآل ابى سفيان به آل على (ع ) بازگردانند روزى كه محمد بن على بن عبداللّه بن عباس ,داعيان خود را به خراسان فرستاد, به آنها سپرد كه از شخص خاصى نام نبرند, بلكه مردم را به (الرضا من آل مـحـمـد (ص )) بـخوانند سرانجام اين نهضت آن شد كه آل عباس بر خلافت غلبه يافت و بنى الـحسن و بنى الحسين (ع ) محروم ماندند اما سيرتى كه خلفاى عباسى از آغاز كار يا اندكى پس از اسـتـقـرار حـكـومت پيش گرفتند, آن نبود كه توده هاى محروم مى خواستند, آنچه به دنبال اين نـهـضـت تـحقق يافت , حكومت نژادى ديگرى بود كه در آن تيره عباسى جاى تيره اموى را اشغال مـى كـرد با اين تفاوت كه در اين حكومت عنصر ايرانى داخل در قوه اجرايى گرديده بود بى جهت نـيـسـت كـه سـال 352 مـعـزالـدوله ديلمى زنان شيعه را گفت تا روهاى خود را سياه كنند و با گـريـبـان چـاك در بـازار بـغـداد بـيـايـند و فقهاى اهل سنت آن سال را (سنة البدعة ) (سال بدعت )ناميدند آنان با اين وضع حقوق از دست رفته را مطالبه مى نمودند.

تاليفات:

نـجـاشـى 171 جـلد كتاب از تاليفات شيخ را ذكر كرده است كه اسامى برخى ازآنها به اين ترتيب است :
1 ـ در فقه : المقنعه , الفرائض الشرعيه و احكام النسا.
2 ـ در علوم قرآنى : الكلام في دلائل القرآن , وجوه اعجاز القرآن , النصرة في فضل القرآن , البيان في تـالـيف القرآن (او يكى از پركارترين افراد اين رشته بود طالبان تفصيل مى توانند به كتاب طبقات مفسران شيعه ج 2 , تاليف مؤلف مراجعه نمايند).
3 ـ در عـلـم كـلام و عـقـائد: اوائل الـمقالات , نقض فضيلة المعتزله , الافصاح ,الايضاح , الاركان .

وفات:

شيخ بزرگوار ما در سال 413 در بغداد, پس از75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تـجـلـيـل فـراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت و به تعبيرشاگرد بزرگوارش شيخ طوسى كه خود حاضر در صحنه بوده است , روز وفات او ازكثرت دوست و دشمن براى اداى نماز و گـريستن بر او, همانند و نظير نداشته است هشتاد هزار تن از شيعيان او را تشييع كردند و سيد مرتضى علم الهدى بر او نمازگزارد و در حرم مطهر امام جواد (ع ) پائين پاى آن حضرت و نزديك قبر استادش ابن قولويه مدفون گرديد.

http://mofidnews.ir

فرهنگ شهادت وآثار آن

فرهنگ شهادت وآثار آن    حميده واحدي    دانش آموخته سطح 2

فرهنگ ايثار وشهادت يكي از ارزشهايي است كه با فرهنگ عاشورايي و قيام امام حسين(عليه السلام) براي مبارزه با ظلم وستم عجين شده و از جايگاه ويژه­اي برخوردار بوده است. هر چه تاريخ به سوي آينده به پيش مي­رود، از عظمت شهادت وروحيه شهادت طلبي نه تنها چيزي كاسته نمي­شود، بلكه بر جلوه­هايش افزوده مي­گردد.

روشنگري در اين موضوع و شناساندن اين فرهنگ به مردم و تبيين دقيق اين فرهنگ، در اين مقطع از زمان، ضرورتي انكار­ناپذير است.

در تمام جوامع بشري، ارزش­هايي وجو دارد كه بنيان اصلي فرهنگ آن جامعه را شكل مي دهند. فرهنگ ايثار وشهادت يكي از اين ارزش­ها است كه با فرهنگ عاشورايي و قيام امام حسين(عليه السلام) براي مبارزه با ظلم وستم عجين شده است.

اهميت جهاد وشهادت وشناخت زمينه هاي شكل گيري فرهنگ آن ما را بر آن مي­دارد كه چگونگي ترويج فرهنگ جهاد و شهادت را مشخص كنيم.

از آنجا كه شهيد براي خدا و در راه خدا، هستي خود را براي نجات وسعادت جامعه فدا مي كند، هر چند پاداش اصلي خود را از خداوند در يافت مي­دارد، اما بنا بر حكم عقل، جامعه نيز به لحاظ حقي كه شهيد است و بايد با تمام وجود دين خود را در قبال شهيد ايفا نمايد. يكي از رسالت­ها ومسئوليت­ها در طول تاريخ در همه عصر­ها وهمه تمدن­ها وكشور­ها انتقال دادن ارزش­هاي حاكم بر جامعه است اعتلا وانتقال ارزش­هاي اصيل فرهنگي وديني و باورهاي مطلوب اجتماعي رفتارهاي متعالي فردي وجمعي مانند نشاط وپويايي، عطوفت، استواري، عزم وتلاش از اساسي­ترين رسالت­هاي همگاني است. اميد است بشريت امكان بازگشت به رسالت معنوي و ملكوتي خود را از دست نداده وتوفيق شناخت وعمل به آن را به دست آورند.

كليدواژه:فرهنگ ،ايثار، جهاد، شهادت ، ترويج، جامعه     

شهادت امام حسين(عليه السلام)عمل اختياري بود يا مقدر شده بود؟

شهادت امام حسین(ع) عمل اختیاری بود یا مقدّر شده بود؟

قبل از پاسخ، ابتدا لازم است معنای قضا و قدر را بیان کنیم. قََدَر یعنی تعیین حدّ و حدود چیزی. تقدیر در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده، آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش قرار داده است.
قضا یعنی حکم و حتمیت. در نظام آفرینش،‌ موجودات از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به آن جا از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان تحقق یافت،‌ این مرحله را قضا می نامند.
خداوند برای هر موجودی، اسباب هایی قرار داده که هستی و ویژگی‌های موجود بستگی به آن علت‌‌ها دارد. پس هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان ناهمگونی ندارد،‌ زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر کرده که بشر کارهای خود را به اراده و انتخاب خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. خداوند برای حوادث جهان، علل و اسبابی مقدّر کرده،‌ در مورد افعال انسانی، ‌عقل و اراده و اختیار از جمله آن اسباب است اما آنچه که انسان با اختیار خود از میان تقدیرهای مختلف برگزیند، قضای الهی است.
بشر همیشه خود را بر سر چهار راه هایی می بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن می‌کند، و این همان قضا و قدر الهی خواهد بود،[1]
پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را مجبور سازد.
انسان فقط یک سرنوشت حتمی ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد. در تعیین و حتمی شدن یکی از آنها، اراده شخص تأثیر جدی دارد، حتمی شدن یکی از آنها، به اختیار خودش می‌باشد.
امام حسین(ع)، با علم و آگاهی و به خاطر رسوا کردن بنی‌امیه و عمل به دستور جدّ بزرگوارش (که سکوت در مقابل حاکم ستمگرِ بدعت‌گذار را جایز ندانسته بود)[2] حاضر نشد با یزید بیعت کند و به جوار خانه خدا پناهنده شد. در آن جا نامه‌های بی‌شمار کوفیان را دریافت کرد و وقتی مکه را نا امن دید، در جواب دعوت مردم کوفه، به سوی آن شهر رهسپار شد، ولی سپاه «عبیدالله» مانع ورود ایشان به کوفه گشت و به اجبار ایشان را به کربلا برد. در آن جا امام را بین دو راه آزاد گذاشت: بیعت ذلیلانه با یزید، یا رو به رو شدن با شمشیرهای سپاه عبیداالله. امام راه دوم را انتخاب کرد.[3] بنابراین راهی که امام برمی‌گزیند، هم اختیاری است و هم تقدیر الهی است و میان تقدیر الهی و انتخاب او نه تنها تضادی نیست، بلکه همخوانی دارند.
در مورد امام حسین(ع) خداوند می‌خواست بهترین راه را برگزیند که نتیجه و عاقبت آن کشته شدن مظلومانه بود، ولی امام حسین در انتخاب آن راه مجبور نبود.
حضرت خود را آزاد می‌دانست، ولی فقط اراده و خواست خدا را می‌پسندید، زیرا خواست خدا را بهترین سرنوشت و عاقبت می‌دانست.
 

 


[1] . مرتضي مطهري، مجموعه آثار(انسان و سرنوشت) ص385، مؤسسه در راه حق، بيست پاسخ، ص17

[2] . توحيد صدوق، ص369

[3] . بحار الانوار، ج44، ص382

مناجات خواجه عبدالله انصاري

 

مناجات خواجه عبدالله انصاري

 

الهی! تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.

 

الهی! همه شادی ها بی یاد تو غرور است و همه غمها با یاد تو سرور است.

 

الهی! در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.

 

الهی! حاضری چه جویم؟ ناظری چه گویم؟

 

الهی! چون با تو به تو امانم،همانا دان که نومسلمانم.

 

الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن.

 

الهی! ندانم که جانی یا جان را جانی، نه اینی نه آنی، ای جان را زندگانی، حاجت ما عفو است و مهربانی.

شلغم وخواص بي نظير آن

شلغم وخواص بي نظير آن

شلغم ريشه سبزي معروفي است كه انواع گوناگون دارد. مرغوب­ترين آنها نوع تابستاني و پرورش يافته آن است كه سفيد، دوكي شكل، وكوچك مي­باشد. شلغم، از سبزي­هاي نادري است كه داراي «ارسنيك» وگوهر شب چراغ روبيديم» است. اين دو عنصر با كمك گوگرد در جلوگيري از بيماري جذام نقش مؤثري دارد. در روايات نيز آمده است كه يكي از خواص شلغم از بين رفتن رگ جذام مي­باشد. امام موسي كاظم(عليه السلام) فرموده است:«به خوردن شلغم عادت كنيد؛ زيرا هر كس جذام داشته باشد آن را آب مي­كند».

فوايد شلغم:

1.اشتها را تحريك مي­كند و به علت داشتن انسولين گياهي در درمان مرض قند و سنگ مثانه مفيد است.

2.برطرف كننده سرفه و نرم كننده سينه است.

3. سنگ­هاي مثانه، كبد و كليه را خرد مي­كند.

4. به علت داشتن ويتامين هاي BوA، نور چشم و قوه بينايي را زياد مي­كند.

5.ريشه شلغم اثر نرم كنندگي دارد و در رفع سياه سرفه وآسم، به صورت جوشانده غليظ و مخلوط با عسل مورد استفاده قرار مي­گيرد.

6. جوشانده غليظ شلغم به صورت مرهم، در تسكين دردهاي موضعي، نقرس وسرمازدگي به كار مي­رود.

7.داراي ماده ضدعفوني كننده وآنتي­بيوتيك قوي است ودر درمان سرماخوردگي و بيماري هاي عفوني سودمند است.

8. اين سبزي حاوي فسفر، كلسيم، آهن، و ويتامين هاي BوCاست و باعث افزايش نيروي جنسي و تقويت عمومي بدن مي­گردد.

9. براي رشد واستحكام استخوان­بندي بسيار مفيد است. بنابراين، براي كودكان در حال رشد نيز مفيد مي­باشد.

10. آب شلغم پخته را مي­توان در انواع گلودرد وعوارض سرماخوردگي غرغره كرد.

11. براي زياد شدن اشتها، شلغم، را در ظرف سربسته يا درون خمير بپزيد؛ چون آب واسانس­هاي آن خارج نمي­شود وميل كنيد.

12. در درمان جوش صورت مفيد است .

13. به علت داشتن ويتامين «ث» از رقيق شدن خون جلوگيري مي كند، مانع خونريزي مي شود وخستگي را برطرف مي­كند.

14. در درمان كم خوني مؤثر است؛ زيرا گلبول­هاي قرمز را افزايش مي­ دهد.

15. تخم شلغم در تمام خواص واعمال از شلغم مفيد تر و قوي­تر است. مقدار مصرف آن در هر روز 6/25 گرم است كه همراه با عسل و به صورت شربت مصرف مي­شود.

روش تهيه شربت شلغم:

وسط يك شلغم را خالي كنيد و در آن كمي شكر بريزيد.پس از مدتي در آن آب جمع مي شود، آب آن را با قاشق برداريد و مصرف كنيد. شربت شلغم براي معالجه سياه سرفه كودكان مفيد است و هيچ ضرري ندارد.

تذكر:كساني كه از نظر هضم غذا مشكل دارند و ياروده ضعيف وظريفي دارند از مصرف شلغم زياد خودداري كنند.

نشانه هاي شلغم خوب :1. سفت باشد . اگر وسط آن شل باشد و يا با فشار انگشت فرو رود پلاسيده و مانده است و اگر مصرف شود در روده­ها توليد نفخ مي­كند در حالي كه شلغم تازه نفخ ندارد.

2. پوست خارجي آن براق وشفاف باشد.

3. سنگين باشد.

4. وقتي وسط آن را بريديد ، درون آن روشن وشفاف باشد.

منبع: فصلنامه،فرهنگي و اجتماعي هدي شماره ، ص83   

شرح حال علامه سيد محمد حسين طباطبايي

 شرح حال علامه سيد محمد حسين طباطبايي  

24 آبان ماه روز بزرگداشت علامه سيد محمد حسين طباطبايي. 

سيد محمد حسين طباطبايي در آخرين روز ماه ذيحجه سال 1321 ه ق در شاد آباد تبريز متولد شد اجداد او از طرف پدر از اولاد حضرت امام حسن مجتبي(عليه السلام) و از اولاد حضرت امام حسين(عليه السلام)مي­باشند. ايشان در سن پنج سالگي مادر، و در سن نه سالگي پدر خود را از دست داد.

سيد محمد حسين به مدت شش سال پس از آموزش قرآن كه آن روزها قبل از هر چيز تدريس مي­شد، محمد حسين، بعد از تحصيل در مدرسه طالبيه تبريز همراه برادرش به نجف اشرف مشرف شد، و ده سال در آنجا به تحصيل علوم ديني و كمالات اخلاقي و معنوي مشغول گرديد.علامه، پس از مدتي كه در نجف مشغول تحصيل بود به علت تنگي معيشت و نرسيدن مقرري كه از ملك زراعيشان در تبريز به دست مي آمد، مجبور به بازگشت به ايران شد و ده سال در قريه شاد آباد تبريز به زراعت و كشاورزي مشغول گرديد. فرزندش سيد عبدالباقي طباطبايي مي­گويد:«خوب به ياد دارم كه، مرحوم پدرم دائما و در تمام طول سال مشغول فعاليت بود و كاركردن ايشان در فصل سرما در حين ريزش باران و برف­هاي موسمي در حالي كه، چتر به دست گرفته يا پوستين بدوش داشت، امري عادي تلقي مي­گرديد. او همچنين تير النداز بسيار ماهر و اسب سواري تيز­تك بود.

روز­هاي آخر عمرش كسي از ايشان پرسي:«در چه مقامي هستيد؟ گفت:مقام تكلم، سائل ادامه داد:با چه كسي؟،گفت:با حق».

(فصلنامه هدي،شماره 12،ص48)

 علامه طباطبايي فيلسوف وعارف بزرگ معاصر كه در 24 آبان 1360 به رحمت حق پيوست، و مرقدش در مسجد بالاسر بارگاه مقدس حضرت معصومه(عليها السلام) در قم قرار گرفته و مزار عاشقان به حق است.

يكي از شاگردان ايشان(استاد اميني) مي­گويد:در يكي از شبهاي آخر عمر علامه، در خدمت او بودم كه ياراي سخن گفتن نداشت. من پي فرصت مي­گشتم كه خداوند تواني به او بدهد و در آن لحظات نصيحتي بكند. او با چشمهاي نافذش به گوشه­ي اتاق نگاه مي­كرد . خود را يه او نزديك كردم و گفتم :«براي توجه به خدا و حضور قلب در نماز چه راهي را توصيه مي فرماييد؟»

به سوي من متوجه شد ولبهايش حركت كرد و با آهنگي بسيار ضعيف كه با سختي شنيده مي­شد، بيش از ده بار اين جمله را تكرار كرد:«توجه، مراوده،توجه،مراقبه..»

منظور از توجه و مراقبت كه معلوم است، يعني انسان كمال مراقبت و توجه را داشته باشد كه در نماز فكرش به اين طرف وآن طرف نرود، و اگر چند روز اين موضوع را تمرين كند، نتيجه خوبي خواهد گرفت.

اما منظور از «مراوده» اين كلمه در اصل به معني جست وجوي چراگاه است و سپس به كاري كه با مدارا و نهايت ملايمت، جست وجو مي­شود، اطلاق مي­گردد، و در كلام علامه منظور همان ارتباط ظريف و عاشقانه با نماز وجست وجوي معشوق (خدا) در نماز است.

گويند: يكي از علماي بزرگ پس از پايان تحصيلات خود، در حوزه­ي علميه نجف اشرف ، هنگامي كه مي­خواست به زادگاهش برگردد، به حضور استادش براي خداحافظي رفت.

هنگام خداحافظي و جدا شدن، به استاد عرض كرد:«پند وموعظه­اي به من بياموز».

استاد به او گفت :«بعد از تمام اين زحمتها، آخرين اندرزم كلام خدا است».

اين آيه را هرگز فراموش مكن:

اَلَمْ يَعْلم بِاَنّ اللهَ يَري:«آيا انسان نمي­دانست كه خدا همه چيز را مي­بيند.»

آري عالم، محضر خداست و ما همواره بايد در خاطر داشته باشيم كه هر كاري كه مي­كنيم، خدا مي­بيند تا آنجا كه حتي به خيانت مخفي چشمها، و به آنچه كه در سينه­ها مخفي است، آگاه مي­باشد.»

مرحوم استاد بزرگ علامه طباطبايي، صاحب تفسير الميزان نقل مي كرد: هنگامي كه در نجف اشرف مشغول به تحصيل بود، به خاطر خويشاوندي كه با(عارف وارسته وعالم بزرگ) جناب حاج ميرزا علي قاضي (رحمه الله) داشتيم، گاهي به محضر آن استاد شرفياب مي­شدم.

روزي در يك مدرسه ايستاده بودم، كه مرحوم آقاي قاضي از آنجا عبور مي­كرد. وقتي كه به من رسيد، دست روي شانه ي من گذارد و فرمود:«اي فرزند، دنيا مي­خواهي، نماز شب بخوان؛ آخرت مي­خواهي، نماز شب بخوان.

منبع :كتاب سيماي بزرگان ،لطيف راشدي،ص 28-27

 

سالمندان ، نعمتي فراموش شده

سالمندان، نعمتي فراموش شده

9 آبان ماه به مناسبت روز تكريم بازنشستگان

سالمندي موهبتي است الهي و سالمند اگر چه خسته راه است، ولي تجربه­هايش از بزرگ ترين گنجينه­هاست. وي اگر چه نحيف و شكننده است، ولي كوله باري انسان ساز بر دوش دارد. سالمند در غروب زندگي اين جهان خويش طلوع كرامت، انسانيت وعزت و جاوداني را به تماشا نشسته است. او گوهري گرانبها در صف زندگي و صندوقچه اسرار تاريخ است، از نگاه نافذش بصيرت مي­درخشد، ديده ديدارش به آنچه خداوند خواسته است مي­نگرد و قلبش جز محبت و ياد خدا چيزي در خود ندارد. بر ماست كه ديدگان اشكبار و دل اميدوارش را پاس داريم و دعاي خيرش را كه مايه بركت است، بدرقه راهمان سازيم.

جلوه­اي از نور الهي

انسان در آغاز موجودي بس ناتوان است كه با شگفتي دوره­هاي رشد را پي در پي مي­پيمايد. در جواني به كمال توانايي جسمي و در ميان سالي به پختگي روحي مي­رسد، آنگاه سير نزول را پيش مي گيرد و به جايي بر مي­گردد كه بوده است. قرآن كريم در اين باره مي­فرمايد كه خداوند شما را آفريد و پس از آن نيرو بخشيد، سپس شما را در ناتواني و پيري قرار داد و هر چه بخواهد مي­آفريند و داناي تواناست.

در روايات، سالمندي جلوه­اي از نور الهي دانسته شده است. عزت مندي، سپيدمويي و سالمندي از آن روست كه سالمند رسالت انساني خويش را در اين روزگار پرآشوب به شايستگي انجام داده و اينك با انبوهي از تجربه­هاي گرانسنگ در كنار ديگران قرار دارد. ديدگان دانشمندان در مورد كهنسالي وسالمندي چنين مي­گويد:«بشريت، پيشرفت اخلاقي خود را مديون سالمندان است. در كهنسالي انسان بهتر و فرزانه مي­شود وتجربه­هاي خود را به نسل­هاي آينده انتقال مي­دهد. بدون كهنسالي انسان راكد مي­ماند.

اسكينر، روانشناس معروف نيز در اين باره مي­گويد:«سالخوردگي تا حدي شبيه سرزمين ديگر است، اگر پيش از سفر به اين سرزمين، خود را آماده اين سفر كرده باشيد در آنجا به شما خوش مي­گذرد.

قدرشناسي از سالمندان

بيا تا قدر يكديگر بدانيم                             كه تا نا گه زيكديگر نماميم

شايسته است فرزندان و افراد خانواده بنا بر سفارش قرآن كريم و پيشوايان ديني سالمند را در جايگاه واقعي­اش يعني، خانواده نگهداري كنند. قدرشناسي از سالمندان همان رفتار درست و محترمانه وشناخت نياز روحي آنان است. از ضروري­ترين نيازهاي سالمندان محبت و توجه است . هر قدر آنها از نظر مادي بي­نياز باشند، نياز به محبت و توجه به ايشان را نبايد ناديده گرفت.

قدرشناسي به صورت احترام با سخن گفتن از روي مهر، مشاوره با آنان در امور مختلف زندگي، برطرف ساختن مشكلات انسان و نيز در مواردي با مقدم داشتن آنان بر خود، بروز مي­كند.

منبع:فصلنامه فرهنگي، اجتماعي، شماره 12،ص65

    

كتاب وكتاب خواني

كتاب وكتاب خواني

24 آبان هفته كتاب وكتاب خواني . 

والاترين جايگاه

كتاب، همچون خورشيد، فضاي زندگي را روشن مي­كند و به همگان نور، شور وگرما مي بخشد. كتاب، مثل باران بر سرزمين دل­ها مي­بارد وانديشه­ها و كردارها را رونق، زيبايي و طراوت مي­دهد و مانند پر پرواز انسان را براي اوج مي­سازد. در پرتو كتاب است كه شكوفايي، سرسبزي و بالندگي ديني به اوج مي­رسد. كتاب والاترين جايگاه را در گستره­هاي فردي و اجتماعي داراست كه بر انديشه­ها و دل­ها مي­درخشد و پيوسته بر زندگاني نورافشاني خواهد كرد.

فرهنگ اسلامي وكتاب

اسلام، دين انديشه و معرفت، ودين دانش، كتاب و معنويت است و مي­توان گفت آيين آسماني ما، پرچمدار كتاب و كتاب خواني در زمين است و اين حقيقت، با اندك كاوشي در لابه لاي ورق زرين تاريخ اسلام به خوبي نمايان خواهد شد. تأثير كتاب در صدور انديشه و فكر، انكار ناپذير است. در واقع، تنها راه انتقال علوم گذشتگان به اين عصر، كتاب بوده كه در روايات نيز بر آن تأكيد شده است. با اين توصيف، ما وارثان فرهنگ پويه و تمدن والاي اسلامي براي تحقق آن فرهنگ، بايد به كتاب و كتاب خواني اهميت داده و كتاب را به عنوان يك كالاي تأثير گذار فرهنگي ومعنوي، ارج نهيم.

خانواده وكتاب

خانواده نخستين دنيايي است كه كودك با آن آشنا مي­شود، گفتار و مهم­تر از آن رفتار اعضاي خانواده در شكل­گيري شخصيت كودك تأثير مهمي دارد. از اين رو، همه اعضاي نهاد خانواده مي­توانند با گفتار ورفتار خود، بر ديگر اعضا تأثير مثبت يا منفي بگذارند. اگر كودك در خانواده­اي پرورش يابد كه اهل مطالعه­اند و كتاب­هاي سودمندي در اختيارش قرار مي­دهند، به يقين او هم با كتاب و مطالعه انس پيدا مي­كند.

زيربناي فرهنگ كتابخواني

براي ايجاد علاقه به كتاب و كتابخواني، عوامل مختلفي نقش دارند كه خانواده و مدرسه، از مهمترين آنها به شمار مي­روند. فرزنداني كه در خانواده­هاي اهل علم تربيت مي­شوند، ميزان مطالعه وگرايش به كتاب و كتاب­خواني در آنان، در مقايسه با خانواده­هايي كه علاقه به كتاب و كتابخواني ندارند، بسيار بيشتر است. واقعيت عيني و تجربه نيز نشان داده است كه بيشتر انديشمندان، در خانواده­هايي پرورش يافته­اند كه پدر ومادر آنان، اهل مطالعه و تحقيق بوده­اند . مدرسه­ها نيز مي­توانند با بسترسازي منطقي و برنامه­ريزي علمي، علاقه به كتاب مطالعه و كتاب­خواني را در ميان دانش­آموزان تقويت كرده وگسترده دهد.

پيشوايان ديني واهتمام به كتاب

دانش اندوزي وكتاب خواني در اسلام جايگاه و شأني والا دارد. روايت­هاي گوناگوني از پيامبر خدا و ائمه معصومين(عليه السلام) موجود است كه پيروان دين مبين اسلام را به دانش اندوزي وكتاب­خواني توصيه و سفارش فرموده­اند. پيشواي ديني ما هم مسلمانان را به حفظ و نگهداري كتاب­ها توصيه فرموده و از اين رهگذر، اهميت فرهنگ مكتوب را به مردم يادآور شده­اند. از جمله در حديثي مي­خوانيم كه امام حسن مجتبي(عليه السلام) فرزندان و برادر زادگان خود را جمع كرد و درباره حفظ دانش و نوشتن آن، چنين سفارش فرمود:«شما كوچك­ترين قوم هستيد وبه زودي بزرگان قوم خواهيد شد، پس دانش بياموزيد. هر كس از شما نتواند علم را حفظ كند و به خاطر بسپارد، آن را بنويسد  و در خانه­اش قرار دهد».  

منبع:فصلنامه فرهنگي و­اجتماعي،هدي،شماره 12،ص50  

نقش زنان مسلمان در پيدايش وتداوم نهضت امام حسين(عليه السلام)

نقش زنان مسلمان در پيدايش وتداوم نهضت امام حسين(عليه السلام)      

نرگس درويشي                              دانش آموخته سطح 2

قيام امام حسين(عليه السلام) از جمله نهضت­هاي اصلاحي و مقدس در تاريخ اسلام است كه پيامدهاي گوناگوني را در عرصه­هاي سياسي، اجتماعي، اخلاق و معنويت و الهام بخشي و اثر گذاري در روند مبارزه­ي مكتبي در پي­داشته است. به عبارتي اين قيام هم پيامد­هاي آني داشت كه در جغرافياي حادثه يعني حوزه اصلي يا مركزي خلافت اسلامي (عراق، حجاز، وشام) رخ نمود و اوضاع ساسي موجود را دستخوش تحولاتي قرار داد و هم از جنبه الهام بخشي و تأثير گذاري در قيام­هاي بعدي و مبارزات تاريخي شيعه و علويان مؤثر بود.

قيام كربلا توانست در جامعه اسلامي هم انقلاب دروني ايجاد كند و هم انقلاب بروني (حركتها وجنبشهاي سياسي)را دامن بزند.

اين قيام در نوع خود از نظر خلق حماسه­هاي بي­بديل و نمايش هنرهاي جاودانه انساني و ظهور كمالات معنوي و تبليغ عملي رسالت الهي بي­همتاست. جلوه­هاي ويژه بسيار و پيام ناب فراوان دارد كه پس از گذشت چندين قرن همچنان اين جلوه­ها روشن و پيام­ها سودمند ومورد استفاده است و آنچه كه اين نوشتار به آن پرداخته است علل ماندگاري اين قيام و پيام آن است كه مي­توان به نقش زنان اشاره كرد چرا كه با دقت و تأمل در زواياي قيام چه قبل وچه بعد از آن به اين نتيجه مي­رسيم كه نقش زنان بسيار بارز و ارزنده است كه اگر غير از اين بود اين قيام نيز مانند ديگر قيامها نامي از آن نمانده بود. در اين قيام اگر چه ظاهرا"پيروزي با سپاه كفر بود اما در ادامه و با پيام رساني­هاي زنان و اسيران نتيجه تغيير كرد كه باز هم اگر غير از اين بود قيام­هاي بعدي كه با تأسي از اين قيام بود به پيروزي نمي­رسيد و اگر پيام رساني حضرت زينب (سلام الله) و ديگر زنان كاروان كربلا در آن بحبوحه­ي رنج و داغ نبود .«كربلا در كربلا مي­ماند». و انقلاب اسلامي ايران و جنگ تحميلي هشت ساله عليه ايران به پيروزي نمي­رسيد.

و قيام امام حسين (عليه السلام) الگويي است براي امام­هاي بعدي تا قيام مهدوي كه آن هم چون قيام امام حسين(عليه السلام) تفسير بارزي است از انديشه متعالي حقيقت گرا در برابر تفكر مصلحت انديشانه ي و دنيا گرايانه، تقابل دين محوري با حكومت خواهي، سياست زدگي و قدرت طلبي، رويارويي رهبري ديني با مملوكيت و اشرافيت قبيلگي و امارت دنيوي.

كليد واژه: انقلاب، جهاد، عاشورا، ولايت     

قيام امام خميني(ره) عليه احياي كاپيتولاسيون

قيام امام خميني عليه احياي كاپيتولاسيون

4 آبان سالروز اعتراض وافشاگري حضرت امام خميني(ره) عليه پذيرش كاپيتولاسيون

احياي رژيم كاپيتولاسيون (مصونيت سياسي وكنسولي اتباع آمريكايي در ايران)در دستور كار قرار گرفت. تصويب لايحه كاپيتولاسيون به وسيله مجلسين فرمايشي سنا و شورا تير خلاصي بر استقلال نيم بند ايران بود. سركوبي شديد مبارزين و حبس وتبعيد آنان و حكومت پليسي شاه نفس را در سينه­ها حبس كرده و كسي ياراي مخالفت نداشت. در اين ماجرا نيز امام خميني بر انجام رسالت تاريخي خويش مصمم شد و به قيامي دوباره برخاست. روز چهارم آبان كه روز تولد شاه بود و با هزينه­هاي گزافي همه ساله جشنهاي فرمايشي برگزار مي­شد، به عنوان روز افشاگري از سوي امام خميني انتخاب و خبر آن به وسيله نامه و ارسال پيكهايي از سوي آن حضرت به علماي شهرهاي مختلف، منتشر گرديد.شاه براي تهديد امام خميني و باز­داشتن ايشان از تصميم به ايراد سخنراني در اين روز، نماينده اي به قم اعزام نمود. حضرت امام نماينده شاه را نپذيرفت. پيغام شاه به آيت الله حاج آقا مصطفي(فرزند ارشد امام)ابلاغ گرديد.

امام خميني بي­اعتنا به تهديدها، در روز موعود يكي از ماندگارترين سخنرانيهاي خويش را در جمع كثيري از روحانيون و مردم قم و ديگر شهرها ايراد كرد. اين نطق تاريخي در حقيقت محاكمه­ي دخالتهاي غير قانوني هيئت حاكمه آمريكا در كشور اسلامي ايران و افشاي خيانتهاي شاه بود. سخنراني امام با صلابتي وصف ناپذير با اين جملات شاه بود. سخنراني امام با صلابتي وصف ناپذير با اين جملات آغاز مي­شد:«..عزت ما پايكوب شد. عظمت ايران از بين رفت. عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند. قانوني در مجلس بردند، در آن قانون ما را ملحق كردند به پيمان وين…كه تمام مستشاران نظامي آمريكا با خانوادههاشان، با كارمندهاي فني­شان، با كارمندان اداريشان، با خدمه­شان….از هر جنايتي كه در ايران بكنند مصون هستند ..آقا من اعلام خطر مي­كنم، اي ارتش ايران من اعلام خطر مي­كنم، اي سياسيون ايران من اعلام خطر مي­كنم..والله گناهكار است كسي كه داد اسلام برسيد. اي علماي نجف به داد اسلام برسيد، اي علماي قم به داد اسلام برسيد.»

در همين سخنراني بود كه امام خميني جمله معروف خود را به اين شرح بيان داشت:«..آمريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروي از هر دو بدتر، همه از همه بدتر، همه از همه پليدتر، اما امروز سر وكارما با اين خبيثهاست، با آمريكاست. رئيس جمهور آمريكا بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما…تمام گرفتاري ما از اين آمريكاست، تمام گرفتاري ما از اين اسرائيل است. اسرائيل هم از آمريكاست.»

امام خميني در همين روز(4آبان 1343)بيانيه­اي انقلابي صادر كرد ودر آن نوشت:«دنيا بداند كه هر گرفتاري­اي كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست. ملل اسلام از اجانب عموما و از آمريكا خصوصا متنفر است…آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيباني مي كند. آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مي دهد كه اعراب مسلم را آواره كند».

منبع:حديث بيداري،حميد انصاري،ص63،64  

تسخير لانه جاسوسي آمريكا

تسخير لانه جاسوسي آمريكا

13 آبان سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريكا به دست دانشجويان خط امام (سال 1358ه ش )

با پيروزي انقلاب اسلامي، باران توطئه ها باريدن گرفت. شيطان بزرگ با دخالت­هاي آشكار و پنهان سعي در ايجاد جريان­هاي انحرافي در نهضت داشت، تا آنكه بذر رهنمودهاي باغبان پير و هوشيار نهضت در ضمير پاك فرزندان دلير امت جوانه زد و در قلب خزان در 13 آبان سال 1385، به شكوفه نشست. گروهي از پاك­ترين وآگاه­ترين فرزندان امام با رهنمود ولايت امر، اسماعيل وار با عزم شهادت ابراهيم گونه تبر را نه بر شانه، كه بر فرق«بت اعظم» كوبيدند.

دانشجويان پيرو خط امام شيشه عمر ديو كاخ سفيد«غول آمريكا»را بر سنگ اراده الهي كوبيده و لانه جاسوسي آمريكا را فتح كرده و حماسه­اي عظيم آفريدند كه امام (قدس سره) آن را به حق «انقلاب دوم»و انقلابي بزرگ­تر از انقلاب اول ناميد و فرياد برآورد:«شما مي­بينيد كه الان مركز فساد آمريكا را جوان­ها رفته­اند، گرفته­اند وآمريكايي­ها هم كه در آن جا بودند، گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمريكا هيچ غلطي نمي­تواند بكند وجوان­ها مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطي نمي­تواند ، بكند».

دستاوردهاي داخلي و خارجي  تسخير لانه جاسوسي آمريكا

*دستاوردهاي داخلي

الف-رشد، كمال واستحكام انقلاب.

ب-تثبيت خط امام به عنوان خط سازش ناپذير با غرب و ضربه مهلك به ضد انقلاب .

ج-سقوط دولت موقت .

د-اسناد لانه جاسوسي وافشاي آن.

ح-بر هم خوردن شبكه­هاي اطلاعاتي وجاسوسي آمريكا.

*دستاوردهاي خارجي

تسخير لانه جاسوسي اثر مهمي بر روش­ها و سياست­هاي آمريكا ونيز افكار عمومي جهان داشت كه فقط به ذكر بعضي از موارد آن مي­پردازيم:

الف-افشا شدن ماهيت اطلاعاتي و جاسوسي سفارت خانه­هاي آمريكا .

ب-كم شدن تماس و ارتباط افراد«منبع»با آمريكايي ها و بالعكس، در كشورهاي تحت سلطه، از ترس تكرار وقايعي چون تسخير لانه.

ج-كم­شدن حجم اسناد نگهداري شده، در سفارت خانه­هاي آمريكا در جهان و تحميل هزينه اي كلان براي حفاظت بيشتر.

د-مرعوب شدن كارمندان جاسوس سفارت خانه هاي آمريكا در جهان واحساس اينكه دولت آمريكا قادر به حفظ آنها نيست.

به واسطه تسخير لانه جاسوسي، خط دفاعي آمريكا كه هميشه به وسيله آن رعب و وحشت ايجاد مي­كرد. فرو ريخت وشكست­هاي پياپي آمريكا در بعد حركات نظامي وديپلماسي براي نجات گروگان­ها، اسطوره غير قابل نفوذ بودن آمريكا در هم ريخت و نشان داد كه آمريكا را مي­توان با حركت گسترده واتكا به مردم شكست داد. اين كلام گهربار امام (قدس)كه« آمريكا هيچ غلطي نمي­تواند بكند» عينيت يافت، چشم اميد تمامي رنج ديدگان تاريخ به انقلاب شكوهمند اسلامي دوخته شد و ايران مأمن و كعبه آمال تمامي آزادگان و مبارزان جهان گرديد.

منبع: فصلنامه فرهنگي واجتماعي هدي ،شماره 12،ص72-71

 

كوتاه وپرفايده براي خانم ها

كوتاه و پر فايده براي خانم­ها

جذب چربي از سوپ يا خورش :

براي جدا كردن چربي از سوپ يا خورش، چند قطعه يخ در كيسه نايلوني تميزي، بيندازيد و آن را محكم ببنديد، سپس در ظرف سوپ يا خورش قرار دهيد. چربي ها به دور يخ جذب شده و شما به آساني مي­توانيد آنها را برداريد.

جلوگيري از تغيير رنگ كلم قرمز:

اگر كلم قرمز شما در هنگام پخت آبي يا بنفش شد، به آن كمي سركه اضافه كنيد. كلم بار ديگر قرمز مي­شود.

برطرف كردن سياهي از روغن در حال سرخ شدن:

اگر روغن در هنگام سرخ شدن سياه شد، مي­توانيد چند قطره سركه به آن اضافه كنيد ودر ظرف را ببنديد و به سرخ كردن ادامه دهيد، رنگ روغن روشن­تر مي­شود.

طعم دار كردن ماهي:

بهترين روش براي زدودن بوي ماهي، مزه­دار كردن آن است. يكي از رايخ­ترين راه­ها آغشته كردن ماهي به مخلوطي از زعفران ، زردچوبه، پودر سير، نمك وفلفل سياه به تنهايي يا همراه با آرد سفيد است.

مزه دار كردن روغن سرخ شده:

شما مي­توانيد به جاي طعم دار كردن ماهي، روغن آن را مزه­دار كنيد. به اين صورت كه پس از داغ شدن روغن، درون ماهي تابه، ورقه­هايي از زنجبيل تازه و يا نصف قاشق چايخوري از پودر آن را در روغن ريخته، سپس ماهي را در آن سرخ كنيد. اگر از زنجبيل تازه استفاده مي كنيد، سه تا چهار دقيقه صبر كنيد تا ورقه­ها با روغن سرخ شوند.

منبع:فصلنامه فرهنگي واجتماعي هدي ، شماره 12، ص90

 

سلامت باشيد

سلامت باشيد

شير يكي از غذاهاي مقوي و كامل به شمار مي­رود. سالم­ترين شيرها، شير گاو است كه با مزاج انسان نيز سازگار مي­باشد.شير، مملو از كلسيم است، كلسيم نمك مخصوصي است كه براي استحكام استخوان­هاي بدن، ناخن ها و موها، نقش حياتي دارد. بدون كلسيم، استخوان­ها سست مي­شوند؛ دندان­ها مي­پوسند؛ ناخن­ها مي­شكنند و موها مي­ريزند.

كلسيم براي محكم كردن عضلات نيز بسيار لازم است ، مخصوصا براي عضلات قلب كه دايما در حركت مي باشند. مردي به امام صادق(عليه السلام) عرض كرد كه استخوان­هايم سست و بدنم ضعيف گشته است. حضرت فرمود:«حتما شير بياشام؛ زيرا شير تو را از لاغري مفرط نجات مي دهد و به استخوان­هايت استحكام مي­بخشد».

بدون كلسيم قلب خسته، كلسيم استخوان­ها كم، استخوانها سست، آهك بدن كم و امراض قلبي ايجاد مي­گردد. اين امراض اكنون عامل مهمي براي مرگ انسان مي­باشد.

پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) درباره زنان حامله توصيه فرموده است كه شير بنوشند؛ زيرا خوردن شير سبب ازدياد عقل كودكشان مي­گردد.

نوزاد براي تأمين كلسيم بدن خود احتياج به مقدار زيادي كلسيم دارد كه مادر بايد اين مقدار را از راه تغذيه تأمين نمايد.

ناسازگاري شير

از آنجايي كه هر غذايي اثر مخصوصي بر بدن دارد، خوردن بعضي غذاها با هم، گاهي ايجاد ناراحتي مي­كند. كسي كه مي­خواهد كنار سفره رنگين بنشيند و از غذاهاي متعددي مصرف كند، بايد تا اندازه­اي از خواص هر يكي از غذاها اطلاع داشته باشد؛ زيرا ممكن است چند غذا كه خواصشان مخالف يكديگر است را با هم تناول كند و دچار مشكل شود.مثلا شير و ماهي، با يكديگر سازگار نيستند. يعني هر دو را نبايد با هم خورد؛ زيرا سبب بروز مشكلات مزاجي مي شود. امام صادق(عليه السلام) در بعضي موارد به اشخاصي كه دچار بيماري شده بودند، مي­فرمود:« علت بيماري شما خوردن دو غذاي نازگار با هم است».

شخصي به امام صادق(عليه السلام) عرض كرد:

من شير خوردم ومريض شدم، حضرت فرمود:چنين نيست.توحتما با شير غذاي ديگري خورده­اي كه آن غذا به واسطه ناسازگاري با شير، تو را بيمار كرده است».

يكي از مهم­ترين غذاهايي كه با شير سازگاري دارد و كليه­ها را نيز نيرو مي­بخشد، خرما است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در اين باره مي­فرمايد:«دو چيز گوارايند، خرما وشير ».(رجوع به بحار­الانوار­ج62 و66 )

منبع : فصلنامه فرهنگي واجتماعي هدي، شماره 11،ص74