مي خواهم قلمم خوب شود كه...

بسم الله الرحمن الرحيم
مي خواهم قلمم خوب شود که شرح دهم همه¬ي ناشنيدني¬ها و همه¬ي ناديدني¬ها؛ مي-خواهم خوب نوشتن را بياموزم، که خوب را گسترش دهم، خوب در جايي که هيچ اميدي به صبح فردا نيست و من با نوشتن اميد و نويد دهم که اي خستگان برخيزيد از روزنه¬اي نور خورشيد هويدا خواهد شد و تمام تاريکي¬ها در حال مبدل شدن به روشنايي¬اند.
مي¬خواهم خوب نوشتن را بياموزم تا رسم خوب گذشتن و فداشدن را به يادگار بگذارم، مي¬خواهم قلمم را به اندازه دل تنگم گسترش دهم و زيبا وجذابش کنم همانند لبخندي که برلب دارم در حالي که پوششي برغم هايم است و نوشته¬ام نيز تسکيني بردرد¬هاي بي سرانجام شود؛ مي¬خواهم خوب بنويسم که علم را گسترش دهم اما نه علمي که هزاران محقق به گردش بسان پروانه مي¬چرخند، مي¬خواهم علم اخلاق را گسترش دهم، هماني که در سينه مادر بي سوادم نهفته است، همان علمي که از صدف لبانش، هنگامي که لبخند بر آن جاري مي¬شود هويدا است، مي¬خواهم بنويسم و خوب نوشتن را تجربه کنم در حالي که زبان گوياي خداوند شده¬ام و بر صفحه¬ي روزگار با قلمي خوش بنويسم الابذکرالله تطمئن القلوب تاهزاران دل ناآرام، آرام گيرد و لب¬هايي که مدت¬هاست در فراق عزيرانشان غنچه شده¬اند و رنگ و لعاب صدف بودن خود را باخته¬اند، رنگي دوباره بخشم. مي¬خواهم بنويسم که رنگ دهم به همه اشياي عالم، امارنگي حقيقي يعني صبغة الله کنم همه¬ي عالم را، هدفم اين است که قلمي خوب داشته باشم بسان شفافي و تنهايي دل يك بيمار، برروي تختِ جدا از عزيزان و شرح دهم حالش را تا شايد توانستم سيلي از دلها به سويشان روانه کنم تا از تنهايي¬شان بکاهم، يانه!!! سيلي از دست¬ها و نگاه¬هاي معصوم را به واسطه¬ي شرح حالشان به سوي آسمان بي¬کران هستي روانه کنم که از معبود حقيقي لباسي از جنس شفا قرض بگيرند براي دلهاي پر از غمشان.
مي¬خواهم قلمم را خوب کنم که هم راز دلم شود آنگاه که دلم با ديدن پاي برهنه کودکي بسان بيد مي¬لرزد در حالي که دست من هم بسان پايش برهنه است و چيزي بر کف آن نيست که ملکي¬اي بخرم و دلش را شاد کنم در حالي که اگر قلمم خوب باشد با نوشتنم دستي پر از اميد مي¬آيد و مرهم پاي خسته کودک مي¬شود اما دلم از قلمم چيزي غير از اين¬ها مي¬خواهد، دلم به انگشتانم مي¬نگرد و مي¬گويد خوب نوشتن را بياموز تا بتواني درباره صحراي پر بلا و رباب بي¬ارباب آنقدر بنويسي که هر روز اين قصه بر هر گوشي طنين انداز شود تا به فراموشي سپرده نشود چرا که قصه¬ي کشيده شدن گوش با گوشواره، گم شدن در ميان خارهاي بيابان و وفاي پدر به عهد خود در ميان خرابه زنگاري است براي دل¬هاي گرد و غبار گرفته ، مي¬خواهم خوب بنويسم که همگان به ياد آورند مفرد مذکرغايبي که منتقم آل رسول است دير کرده و وقت آن رسيده که همه¬ي دل ها با دست¬ها هماهنگ شوند و رو به آسمان بيکران هستي بخوانند اللهم عجل لوليک الفرج.
دست نوشته وحيده ابراهيمي طلبه پايه پنجم

یار مهربان

از کودکی بین من وتو آشنایی                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                         بوده است

افشاگری امام خمینی علیه پذیرش کاپیتولاسیون

افشاگری امام خمینی علیه پذیرش کاپیتولاسیون

ای استوار مرد تاریخ ای معجزه قرن ای خمینی نستوه هنوز شکوه قامت و خروش دستانت را که با فریاد دادخواهی ملتی مظلوم و ستم دیده آمیخته شده بود و چون شمشیری برنده بر فرق شب پرستان فرود می آمد به خاطر داریم از نقشه پلید بیگانگان و دست نشاندگانشبر آشفته بودی و چون رعد بر آسمان تیره و شب خیز میهن غم گرفته مان می غریدی و پرده از چهره سیاه همگی آن نگون بختان بر می داشتی شنیدن خبر این پیمان ننگین که در آن  سوی مرزهای سیاه بسته شده بود و می خواست ایستادگی و عزم این ملت رنج دیده را به یغما برد دردی جگر سوز بر سینه ات نشانده بود می خروشیدی و پیش می تاختی تو تنها پناه این مردم بودی همه دلها به ضریح چشمان بیدارت دخیل امید بسته بود چون کوه استوار بودی و چون سیل خروشان و همه نقشه ها و مهره ها وطلسم های طاغوتیان را زیر گام های خستگی نا پذیر خود خرد می کردی و می تاختی بانگ بر آوردی کاپیتولاسیون یعنی وطن فروشی یعنی استقلال فروشی و چه نیکو دست کثیف آن ها را کوتاه کردی و چه زیبا در مقابل نقشه شومشان ایستادی نامت به بلندای آفتاب ای همیشه جاوید !

هفته اولیا و مربیان

هفته اولیا و مربیان

با اشتیاق از مدرسه برگشت و دعوتنامه را به من دادسرم خیلی شلوغ بود نگاه معصوم و زیبای پسرم با التماس به من می گفت من هم دوست دارم مثل بقیه پدرم در جمع اولیا و مربیان حاضر شود من هم دلم می خواهد مثل همه شاگرد اول های دنیا پدرم موفقیت هایم را از زبان معلم بشنود دوست ندارم که فقط آخر سال کارنامه قبولی ام را با لبخندی امضا کند و دوباره مرا فراموش کند دوست دارم فردا صبح به همه همکلاسی هایم بگویم که پدرم دیروز آمده بود بله !همه اینها را نگاه ملتمس او می گفت برای دلگرمی فرزند عزیزم هم که شده در جلسه اولیا و مربیان شرکت می کنم .

روز جهانی غذا

 

جهان در ضرباهنگ گامهای هولناک و ویرانگر فقر و گرسنگی فرو رفته و آشوبی از حسرت یک تکه نان و مقداری آب به پا شده است دور نمای دل انگیز وزیبای شهر های بزرگ و آسمان خراشهای غول آسا منظره ای از پیشرفت انسان مدرن رابه تصویر می کشد اما در پای این آپارتمان های سر به فلک کشیده برخی از گرسنگیتوان فرار از چنگ مرگ را ندارند روز جهانی غذا تلنگری برای بیداری  وجدان های به خواب رفته و شکمهای بر آمده است که به خود آیند و صدها هزار هم نوع خود را از این هیولا ی هولناک نجات بخشند.

سالروز شهادت شهید محراب آیه الله اشرفی اصفهانی

ای چهارمین شهید رواق معراج  ای آخرین  شهید  محراب  ای پیر میراثدار مردان خدایی چه زیبا به پاس تحفه آسمانی شهادت در سپیده دمانی از خلوص ،سکوت خانه ها را شکستی و فریادی ماندگار شدی درهمیشه اعصار اندیشه ات بر دلها تابیده تا  سالهای سال شکوهمندانه نامتجاودان شود ایآخرین بازماندهاز همسنگران علی !چه زیبا خود را به قافله سفر کردگان و میراث داران محراب رساندی و نامت را برجریده عشاق آخرین شهید محراب نوشتی و به نمازیقامت بستیکهمحراب را به فریاد بر آورد شهادت شیرینترین شربت آسمانی گوارایوجود تشنه ات باد

آیه نجات بخش

آیه نجات بخش و من یتق الله یجعل مخرجا

ابوذر غفاری می گوید : پیامبر فرمود : من آیه ای را می شناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن بزنند برای حل مشکلات همه آنها کافی است سپس آیه زیر را تلاوت فرموده و بارها آن را تکرار کردند و من یتق الله یجعل له مخرجا طلاق /2 و هر کس تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند برای نمونه می توان به داستان عوف بن مالک اشجعی اشاره کرد : او یکی از یاران پیامبر بود وقتی دشمنان اسلام فرزندش سالم را اسیر کردند او به محضر پیامبر آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستی خود شکایت کرد آن حضرت فرمود تقوا پیشه کن و شکیبا باش و بسیار بگو : لا حول و لا قوه الا بالله عوف به خانه بر گشت فرمایش پیامبر را به همسرش نقل کرد و هر دو دستور پیامبر را بکار بستند روزی در حالی که در خانه اش نشسته بود ناگهان فرزندش وارد خانه شد او از غفلت دشمن بهره برده و فرار کرده بود سالم علاوه بر فرار شتری از دشمن را هم با خود آورده بود این جا بود که آیه فوق و این آیه و یرزقه من لا یحتسب طلاق /3 و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد نازل شد و از گشایش مشکل و روزی از جایی که از حساب و اندیشه عوف خارج بود خبر داد .

منبع :142 قصه از قرآن ص 101

آیه نجات بخش

آیه نجات بخش “و من یتق الله یجعل مخرجا”

ابوذر غفاری می گوید : پیامبر فرمود :

من آیه ای را می شناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن بزنند برای حل مشکلات همه آنها کافی است .سپس آیه زیر را تلاوت فرموده و بارها آن را تکرار کردند :

و من یتق الله یجعل له مخرجا (طلاق /2 ). و هر کس تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند .

برای نمونه می توان به داستان عوف بن مالک اشجعی اشاره کرد :

او یکی از یاران پیامبر بود وقتی دشمنان اسلام فرزندش سالم را اسیر کردند او به محضر پیامبر آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستی خود شکایت کرد آن حضرت فرمود تقوا پیشه کن و شکیبا باش و بسیار بگو : لا حول و لا قوه الا بالله عوف به خانه بر گشت فرمایش پیامبر را به همسرش نقل کرد و هر دو دستور پیامبر را بکار بستند روزی در حالی که در خانه اش نشسته بود ناگهان فرزندش وارد خانه شد او از غفلت دشمن بهره برده و فرار کرده بود سالم علاوه بر فرار شتری از دشمن را هم با خود آورده بود .

این جا بود که آیه فوق و این آیه” و یرزقه من لا یحتسب"( طلاق /3 ). و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد نازل شد و از گشایش مشکل و روزی از جایی که از حساب و اندیشه عوف خارج بود خبر داد .

منبع :142 قصه از قرآن ص 101

پیامک انتظار

جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار / جمعه یعنی مادر چشم  انتظار / در هوای دیدن روی نگار / جمعه یعنی یک سما دل واپسی / می شود مولا به داد ما رسی ؟

ما منتظر صبح شب یلداییم / آماده برای فرج مولاییم روزی که عزیز فاطمه می آید با خامنه ای به کربلا می آییم .

بلبل به چمن نالد و من بر سر کویت /او عاشق گل باشد و من عاشق رویتیا صاحب الزمان .

یا ابا صالح منت از خلق برای لقمه ای نان می کشیم /دیگری نان می دهد ما ناز انسان می کشیم چون توکل نیست کار ما به دست مردم است/ خواجه ما منتظر ما ناز دربان می کشیم

میلاد آفتاب توس

بهت زمان شکست و زمین بر شادمانی نشست نسیمبه رقص در آمد و آفتاب جهان افروز تابیدن گرفت  آسمان شکاف بر داشت و زمین درسیال طلایی نور فرو رفت و مهرتابان  تو به درخشش در آمد  و تو با هودجیازنور بر زمینفرو آمدی آهوانرمیده دل را که ازتازیانه قهقههی پاییز به سویت گریزان اند ساما ن می دهی ببین که همه بند های سبزدعا وقفلهای بغض کرده نیاز برپنجره فولادت دخیل بسته اند و چشم های نگران در چراغانیهای حرم با صفایت می درخشند و موج می زنند کبوتران حرمتبالای گنبد طلایی تو دل های عاشق و سر گردان رادر صحن عتیقت تماشا می کنند و همگی درحرمت گرد آمده اند  تا لحظه میلاد تو را از نزدیک تبریک بگویند حرمت غرقسرود و ضریحت غرق اجابت شده کبوتر دل نامه تبریک میلادتو را باخود آورده و گرد گنبد و گلدسته هایت میگردانند

اين بعد از دعا دست را به صورت مي كشند چه سندي دارد ؟

مرحوم شيخ حر عاملي در كتاب وسائل الشيعه جلد  هفتم تحت همين بابي باز كرده اند كه بعد از دعا انسان دستش را به صورت و سر و سينه اش بمالد از امام صادق (ع)نقل شده است كه فرمودند :

هيچ بنده اي نيست كه دستش را به سوي خدا دراز مي كند الا اين كه خداوند حيا مي كند كه اين دست را خالي بر گرداند تا اين كه خداوند از فضل و رحمت خودش آن چه را كه بخواهد به اين بنده دعا كننده مي دهد .

بعد مي فرمايد : وقتي كسي از شما دعا كرد دستش را بر نگرداند مگر اين گه  به صورتش و سرش و در برخي روايات به سينه اش بمالد .

دليل اين كه دستش را به صورتش بمالد اين است كه اين دست  دستي است كه رحمت و فضل خدا در آن آمده است اين دست مقدس و پر بركت شده است . چنان كه انسان وقتي انفاق به فقيري مي كند مي گو ينددستت را ببوس چون اين دست به دست خدا خورده است اين جا هم دستي كه رحمت خدا در آن آمده است اين دست مقدس شده است و اين كف بوسيدني و مسح كردني شده و خوب است انسان اين دست را به صورت و سر خود بمالد .

ماجرا هاي من و خدا

گفتم :چرا دعا كنم ؟

گفت :همگي نيازمند خداييد تنها خداوند است كه بي نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است .

گفتم : اگر دعا نكنم ؟

گفت :پروردگارم براي شما ارجي قائل نيست اگر دعاي شما نباشد .

گفتم اگر دعا كنم ؟

گفت:پروردگار شما گفته است مرا بخوانيد تا دعاي شما را بپذيرم .

گفتم :دعا كردم چرا مستجاب نمي شود ؟

گفت :يا چيزي را دوست داشته باشيد حال آن كه شر شما در آن است .

گفتم : همان را خواسته امكه خدا مي خواهد ولي چرا به نتيجه نمي رسد ؟

گفت :به پيماني كه با من بسته ايد وفا كنيد تا من نيز به پيمان شما وفا كنم .

چرا حضرت معصومه ازدواج نكرد؟

این سوال طرح می شود که تا آن هنگام که حضرت رضادرمدینه بود و به خراسان هجرت نکرده بود حضرت معصومه حدود 27 سال عمر کرده بود پس چرا ازدواج نکرد ؟در پاسخ به این سوال می توان گفت :طبق وصیت امام کاظم ازدواج دختران امام کاظم به مشورتو اجازه امام رضا بستگی داشت چرا که او بهمصلحت خواهرانش آگاهتر ازدیگران بود .گویا برای حضرت معصومه همسرمناسبو همتاییوجود نداشت زیرا علاوه برکفو دینی،کفو فرهنگی و معنوینیز نقش به سزایی در ازدواج صحیح دارد شاید برهمین اساس امام صادق فرمود اگر خداوند متعال علیرا برای فاطمه زهرا نمی آفرید در سراسرزمین ازحضرتآدم گرفته تا هر انسانیبعد ازاو همسر همتای مناسبی برای فاطمه  پیدا نمی شد . مطلب دیگریکهدر این جا گفته شده این که حکومت اختناق و سراسروحشت هارون آن چنان مردم را نسبتبه نزدیک شدن به خاندان نبوت ترسانده بود که کسی جرات نمیکرد تا با دختران آن ها ازدواج کند  زیرا داماد امام کاظم شدنبه معنی اقدام به کاری خطرناک بود که موجب سلب امنیت  می شد . امام کاظم مدتهادر زندان بودو  همان جابه شهادت رسید و امام رضا نیز بر اساس اطلاعی  که از آینده داشت   ناگزیر بود که به خراسان هجرت کند این امور نیزمیتواند  دلیل دیگری برترک ازدواج حضرت معصومه شده باشد .

منبع :اصول کافی  ج 1 /مجله شمیم یاس

چند نصیحت

حق مردم ضایع مکن تا حق تو پیش ایشان ضایع نشود .

اگرخواهی که آبرویت مصون و عرضت مامون باشد آزرم پیشه کن .

اگرخواهیکه شرم زده نباشیآنچه ننهاده ای بر مدار و نا کرده را به کرده مشمار .

اگر خواهی که ازپشیمانی ایمن شوی به هوای نفس لئیم و تمنای طبع ذمیم  کار مکن

همنشین علما و قرین فضلا گرد تا کدورت طبع را به صفا و بلادت ذهن رابه ذکا مبدل گردانی

درگاه خشم  آن قدر غضب کن که در وقت رضا به تدارک آن قیام توانی نمود و در اتلاف چیزی سعی نمای که به حصول آن

ن قادر توانی بود .

ساحت دل را از خاشاک غل  پاک گردان و آینه سینه رااز غبار کینه بزدای  تا از زمره صلاح و نجاح گردی . انشا ئ الل

ه . منبع :نصیحت نامه  خواجه رشید الدین فضل الله