28 صفر شهادت امام حسن مجتبي تسليت باد.
حضرت امام حسن(عليه السلام) و سيره اخلاقي ايشان
ولادت
دومين امام شيعيان و نخستين فرزند امير مؤمنان علي(عليه السلام) و فاطمه(سلام الله) در نيمه ماه مبارك رمضان، در سال دوم هجري كه جنگ بدر در آن واقع شد و يا سال سوم هجري، چشم به جهان گشود. پيامبر (صلي الله عليه وآله) براي گفتن تهنيت، به خانه علي (عليه السلام) آمد ونام او را، از سوي خدا«حسن»نهاد.
حدود هفت سال از زندگي امام حسن (عليه السلام)، با پيامبر عزيز اسلام(صلي الله عليه وآله) در شهر مدينه گذشت پدر بزرگ مهربان، او را خيلي دوست داشت، و به او احترام مينمود وحتي با او بازي ميكرد، و چه بسيار كه او را بر شانه خود مينهاد و ميفرمود:«خداوندا من دوستش دارم، تو نيز او را دوست بدار» ،«آن كه حسن وحسين را دوست بدارد، مرا دوست داشته است وآن كه با اين دو كينه ورزد و ايشان را دشمن بدارد، با من دشمني كرده است».
اين روايات و مانند آنها بيانگر محبت و دوستي زياد پيامبر (صلي الله عليه وآله) نسبت به امام حسن(عليه السلام) ميباشد. همچنين درباره عظمت و بزرگي امام حسن(عليه السلام) ميفرمود:«حسن و حسين، سرور جوانان بهشتند».
اخلاق و رفتار امام حسن(عليه السلام)
1.تقواي الهي
آن حضرت توجهي ويژهاي به خداوند داشت، آثار اين توجه در چهره وي نمايان ميشد. از امام ششم(عليه السلام) روايت شده است:«امام حسن(عليه السلام) عابدترين فرد زمان خويش، از همه زاهدتر و با فضيلتتر بود. با پاي پياده و گاهي با پاي برهنه حج ميرفت. چون به ياد مرگ ميافتاد، گريه ميكرد وهرگاه به ياد قبر ميافتاد، ميگريست و به ياد قيامت ميافتاد، مي گريست و بيحال ميشد.
2- بخشندگي
امام حسن(عليه السلام) روزي به مسجد الحرام رفته بود و در آن هنگام شنيد كه مردي با خدا به گفتگو نشسته است كه:خداوندا، ده هزار درهم نصيبم كن. امام (عليه السلام) همان لحظه به خانه بازگشت و آن پول را براي او فرستاد.
روزي كنيزي از كنيزان او، دسته گلي خوشبو به او هديه داد، امام (عليه السلام)در مقابل او را آزاد نمود. چون پرسيدند چرا چنين كردي؟ فرمود: خدا ما را چنين تربيت كرده است و اين آيه را خواند:«وَاِذاحُييتمْ بِتحيَّه فَحيُّوا بأحسَنَ منها أو ردُوها؛ چون به شما هديهاي دادند، به نيكوتر، پاسخ گوييد».
3.بردباري
مردي از شام آمده بود و به علت تبليغات معاويه به امام (عليه السلام) دشنام داد. امام (عليه السلام) پاسخش را نداد تا آن فرد ساكت شد، آنگاه با لبخندي شيرين او را سلام گفت و فرمود:«پيرمرد، فكر ميكنم غريب هستي و گمان ميبرم در اشتباه افتادهاي، اگر از ما رضايت بخواهي، خواهيم داد و اگر چيزي بطلبي، به تو خواهيم داد و اگر راهنمايي ميجويي، راهنماييت خواهيم كرد و اگر باري بر دوش داري، برميداريم واگر گرسنهاي سيرت مي سازيم و اگر نيازمندي، نيازت بر ميآوريم وهر كاري داري ، حاضريم. واگر بر ما وارد شوي راحتتر خواهي بود، چون وسايل پذيرايي از هر جهت در نزد ما فراهم است». مرد شرمسار شد وگريست و گفت:گواهي ميدهم كه تو جانشين خداوند بر زميني، خدا بهتر ميداند كه رسالت خويش را، كجا قرار دهد.
تو و پدرت نزد من، مبغوضترين بوديد، ولي اكنون محبوبترين هستيد.پيرمرد آن روز مهمان امام (عليه السلام) شد و چون از آنجا رفت به دوستي آن گرامي، گرويده بود.
مروان حكم كه هيچ گاه از آزار امام حسن(عليه السلام) فروگذار نميكرد به هنگام رحلت آن امام (عليه السلام)، در تشييع شركت كرد. حضرت امام حسين (عليه السلام) فرمود:«تو به هنگام حيات برادرم، هر چه از دستت بر آمد كردي و اما اينك در تشييع او حاضر شده اي و ميگريي؟. پاسخ داد: هر چه كردم، با كسي كردم كه بردباريش از اين كوه اشاره به كوهي در مدينه بيشتر بود.
فصلنامه فرهنگي -اجتماعي هدي، شماره 13، ص-29-28
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مدرسه علمیه الزهرا علیها السلام گراش در 1392/10/04 ساعت 08:53:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |